بلى او را صف جامعيت باشد وايشان در هر وصف در غايت كمال باشند وتحقيق اين سخن آن است كه نقطهء ختميهء دايرهء كار او همين است كه دايره را كامل مى گرداند، چون دايره كامل شد همهء نقاط مساويند وبر هر يك صادق است كه مبدأ دايره ومنتهاى او مى توانند بود، همچنين وجود حضرت مهدى (ع) خاتم دايرهء امامت است. وبعد از آنكه او ختم كرد تمام اجزاى دايرهء متساوى شدند وميان ايشان تفاوت نيست وهر يك مبتداى دايره ومنتهاى اويند وفضيلت كمال همه يكى است.
واز اينجاست كه حضرت پيغمبر فرمود كه: ميان پيغمبر تفاضل مكنيد ونگوييد كه كدام افضل از كادامند، وحال ائمهء اثنا عشر همچنين است ولذا هرگز ميان ائمه كسى تفاضل نكرده وحكم ننموده كه كدام افضلند. بلى هركدام كه به مبدأ قربند ايشان را فضل وشرف مقدم هست، واو اين تمثيل وتوضيح ظاهر شد كه حق آن است كه حضرت مهدى متولد شده وامروز موجود است زيراكه مقتضاى اكمل دين حضرت پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم كه بر حسب مقتضاى (اليوم أكملت لكم دينكم) الاية. حكم به وقوع آن شده، آن است كه همچنانچه دايرهء نبوت به وجود آن حضرت كمال يافت دايرهء امامت كه قرينهء است هم كما بيابد تا اكمل دين محقق شده باشد واگر كمال دين تا آخر زمان موقوف باشد در سنن متطاوله عالم از امام حسن عسكرى هيچ امامى ديگر ظاهر نشد به خلاف دايرهء نبوت كه از زمان آدم تا زمان خاتم در هر عصرى انبيا مى بوده اند وزمان فترت كه ميان عيسى وحضرت پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم، مراد آن است كه هيچ پيغمبرى صاحب دعوت نبوده نه آنكه اصلا پيغمبران نبوده اند زيرا كه حنظلة بن صفوان وخالد بن سنان وجرجيس تمامى پيغمبرانند كه ميان عيسى وآن حضرت بوده اند.