بر زمان پيشى جسته، و وجودش بر عدم سبقت گرفته، و ازليتش بر هر ابتداء مقدم بوده، از آنجا كه به مشاعر آدمى قدرت درك داد دانسته شد كه براى او مشاعر و آلاتى نيست، و چون جوهر و ماهيات اشياء را ايجاد كرد دانسته شد كه براى او ماهيتى مانند ممكنات نباشد، و چون بين اشياء ضديت قرار داد دانسته شد كه براى او ضدى نيست، و چون امور را قرين يكديگر قرار داد دانسته شد كه قرينى براى او نيست.
روشنائى را ضد تاريكى، وآشكار را ضد نهان، و خشكى را ضد رطوبت، و سردى را ضد گرمى قرار داد، خداوند بين چيزهائى كه با يكديگر سازش ندارند دوستى و الفت قرار دهد، و بين چيزهائى كه با يكديگر نزديكند جدائى اندازد، اين جدائى دليل است بر اين كه جدا كننده اى دارد، و اين دوستى دلالت كند بر اين كه كسى دوستى را قرار داده است، و اين است فرموده خداى بزرگ: " از هر چيز جفت آفريديم تا اين كه متذكر شويد ".
تا آن كه دانسته شود براى خدا قبل و بعدى نيست، و ايجاد غرائز گواه است كه براى ايجاد كننده آن غريزه ندارد، و چون تفاوت را در بين اشياء قرار داد دانسته شود كه براى موجد آنها تفاوت نيست، و چون براى هر شئ زمانى را قرار داد معلوم مىگردد كه براى خدا زمانى نبوده است ، بعضى از اشياء براى بعضى ديگر حجابند تا دانسته شود كه بين خدا و اشياء حجابى نيست.