ما اهل بيت مىگوئيم امامان و پيشوايان از ما هستند، و خلافت و پيشوائى تنها سزاوار و شايستهء ماست، و خداوند در كتابش و سنت پيامبرش ما را شايستهء آن دانسته است، علم در ما و ما اهل آنيم، و تمامى آن با تمام جوانبش نزد من مى باشد، و تا روز قيامت امرى محقق نمى گردد حتى زدن بر چهرهء كسى، جز آنكه آن بوسيله پيامبر صلى الله عليه واله ديكته شده وعلى عليه السلام با دست خود نوشته و در دست ما قرار دارد.
و گروهى گمان مى كنند كه به خلافت از ما سزاوارترند، حتى تو اى پسر هند اين ادعا را ذكر مى كنى، و گمان مى كنى (عمر) نزد پدرم فرستاد كه مى خواهم قرآن را در يك مجموعه اى جمع آورى كنم پس آنچه از قرآن نوشته اى را نزد من بفرست، فرستاده آمد، امام فرمود: سوگند به خدا قبل از اينكه به تو برسد گردنم را مى زنى، عمر گفت: چرا؟ فرمود:
چون خداوند مى فرمايد: (آنان كه در علم راسخند)، فرمود: آيه مرا قصد كرده و تو و يارانت مقصود آيه نيستيد، عمر خشمگين شد، سپس گفت:
پسر ابى طالب گمان مى كند آنچه در نزد اوست پيش فرد ديگرى وجود