مثل حاجى پيدا مى شود كه به اين حد احتياط در شريعت و دقت در امر دين و مواظبت بر دقايق آداب شريعت وتعبد صرف در احكام از براى كم كسى ممكن است و به حدى بوده كه او را مردم صاف و صادق شمرده اند مانند اولاد امجاد ايشان كه مضمونها از ايشان نقل مى كنند. مثل آنكه حاجى ميرزا احمد روضه خوان " أعوذ " را به آواز خواسته بخواند، حاجى فرموده: " حاجى ميرزا احمد! اعوذ كه مد ندارد "، و اين از بابت حمل بر صحت است كه حمل بر غنا خواندن ننموده است.
و آن مرحوم در مسجد شعر نمى خوانده و شعر را از شعريت مى انداخته معروف است گفته: ز عشق تا به صبورى - چنان كه مى گويند العهدة على الراوى - يا كم يا زياد هزار فرسنگ است. چون در اخبار كراهت شعر در مسجد و شب و روزه و ماه مبارك رمضان و روز جمعه هر چند شعر حق باشد وارد شده إلى غير ذلك.
از آن مرحوم اين رقم حكايات خيلى كرده اند و آن مرحوم خيلى بى اعتنا به اهل دنيا بوده و زاهد و با قناعت بوده، گويند گندم در خانهء خود آسياء [ب ظ] مى كرده و يخ اصفهان را هم نمى خورده و غير اينها.
و با مرحوم سيد خيلى موافق و خود در بسيارى از امور شرعيه كه محل مى شده سيما در اوقاف و مساجد ونحو اينها كه جاى شبهه و اشكال و احتياط بوده مداخله نمى كرده و محول به مرحوم سيد مى نموده.
و در مستجاب الدعوه بودن معروف است صدمه و وفات بعضى از ديوانيان و بعضى از آقايان را از نفرين حاجى مى دانند.
و حكايت آن مردى كه حاجى در مقام نهى از منكر او بر آمده، او گفته بوده است غول به خايه ام بگذارد! خبر براى حاجى آورده اند، حاجى گفته خدايا غولى ندارم و نفرين كرده تخم او باد كرده، و وفات نموده، مشهور است.