و پروردگارمان شنوا ناميده مىشود، نه به اين معنى كه سوراخ گوشى دارد كه با آن آواز را بشنود و با آن چيزى نبيند، مانند سوراخ گوش ما كه با آن مىشنويم، ولى با آن نتوانيم ديد، اما خدا خود خبر دهد كه هيچ آوازى بر او پوشيده نيست، و اين بر طبق آنچه ما اسم مىبريم، نمىباشد، پس او در اسم شنيدن با ما شريك است ولى معنى مختلف است.
همچنين است ديدن او با سوراخ چشم نيست، چنان كه ما با سوراخ چشم خود ببينيم و از آن استفاده ديگرى نكنيم، ولى خدا بيناست و به هر چه مىتوان نگاه كرد نادان نيست، پس در اسم بينائى با ما مشترك است ولى معنى مختلف است.
او قائم است ولى نه به اين معنى كه راست ايستاده وسنگينى روى ساق پا انداخته، چنانچه چيزهاى ديگر اين گونه مىايستند، بلكه معنى آن اين است كه خدا حافظ و نگهدار است، چنان كه كسى گويد: فلانى قائم به امر ماست، و خدا بر هر جانى نسبت به آنچه انجام داده قائم و مسلط است، و نيز قائم در زبان مردم به معنى باقى است و معنى سرپرستى را هم مىدهد، چنان كه به مردى گوئى: به امر فرزندان فلانى قيام كن، يعنى آنان را سرپرستى نما، و قائم از ما كسى مىباشد كه روى پا ايستاده است، پس در اسم شريك او شديم و در معنى شريك نگشتيم.