قيد شده است درباره أبى الحسن اشنانى فقط در همان موضع با عنوان " شيخنا " ياد شده است ولى در ديگر مواضع عموما " روايت عمرى از " اشنانى " با واسطه است. والله أعلم.
آنچه از " المجدي " استفاده و استنباط مىشود آنست كه " شريف عمرى " با سيد أجل شريف مرتضى علم الهدى، قدس الله سره در سال 425 در بغداد ملاقات كرده است و شرح اين ملاقات و مذاكره متبادله ميان سيد مرتضى و عمرى در ص 125 / 126 متن چاپى مندرج است و از آنچه عمرى در آن گفته است نمىتوان استنباط كرد كه أو خدمت سيد رضى رضوان الله عليه كه متوفاى در 406 است نيز رسيده باشد.
زيرا اگر همان تاريخ چهار صد و هفت سابق الذكر را (سالى كه در آن سال از شيخ الشرف عبيد لي، مطلبى را نقل مىكند) قديمترين سفر عمرى به بغداد بدانيم عمرى پس از رحلت شريف رضى (رض) به بغداد آمده بوده است و در مطاوى " المجدي " نيز از هيچيك از رضيين رضوان الله عليهما روايت و حكايتى جز نقل همان مجلس ملاقات، روايت و حكايت نمىكند.
و نيز از " المجدي " استنباط اين مسأله كه آخرين سفر " عمرى " به بغداد در همان سال 425 بوده باشد، مطلقا " نمىشود، بنابر اين نمىدانم عبارت موجود در " الدرجات الرفيعة " را كه: ".. ودخل بغداد مرارا آخرها سنة خمس وعشرين واربعمأة واجتمع بالشريفين الاجلين المرتضى والرضي وحضر مجالسهما و روى عنهما. " (الدرجات الرفيعة ص 485) چگونه بايد توجيه نمود؟ و شايد يكى از محامل توجيهى اين عبارت آن باشد كه لابد مرحوم سيد علي خان ره اين مطلب را از ديگر كتب " عمرى " كه احتمالا آن را ملاحظة فرموده بوده است نقل كرده است والله تعالى أعلم.