كه به اصفهان آمده، اين زمين با او تكلم كرده كه يهود جادو مى كنند. پس آن حضرت تختى از فولاد ساخته در آن منزل كرده كه جادو در او اثر نكند، و به اين مناسبت اين قبرستان را " تخت فولاد " مى گويند. ولى آمدن حضرت به اصفهان محل تأمل است، اگر چه بعضى از علماء، ورود حضرت را به كهنك كه از دهات اصفهان است و غير آن را نقل نموده اند و در آنجا عمارتى است و در ميان عمارت، قبرى است، گويند قبر يوشع پيغمبر است. و در جنب اطاقى كه قبر يوشع است گنبدى است كه مرحوم آميرزا محمد حسن نجفى در آنجا است.
آن مرحوم، هشتاد و يك سال عمر كرده، سنهء هزار و سيصد و هفده وفات نموده.
صاحب نسب عالى است، پدرش مرحوم آمحمد على نجفى، فقيه مطلق كه ذكر حالش مى آيد، جدش آقا [محمد] باقر هزار جريبى كه آقاى مطلق، در كربلا اول او بوده و بعد آقاى بهبهانى، و استاد ميرزاى قمى است كه مرحوم ميرزاى قمى به ملاحظهء استاد زادگى نسخهء اصل قوانين را براى آقا محمد على فرستاده كه فعلا نزد اين خانواده است.
و مادر آميرزا محمد حسن، دختر ميرزا محمد باقر نواب كه سمت وزارت آمحمد خان وفتح على شاه داشته، و از علماء و حكماء بوده و شرح نهج البلاغهء فارسي با تحقيق و تفسير قرآن مخصوصى نوشته كه چهار مجلد است مرتب به چهار عنوان: قصص و احكام و مواعظ و معارف.
و گويند صندوق خاتم روى قبر امير المؤمنين (عليه السلام) را از جانب آمحمد خان، او برده.
بالجمله: مرحوم ميرزا محمد حسن از شاگردان صاحب جواهر و صاحب ضوابط ومرحوم شيخ مرتضى [انصاري] بوده، قدرى از طهارت را مبسوط و منقح نوشته، حاشيه أي بر قوانين دارند، وحواشي بر فصول دارند، اجزائى در اصول وفقه دارند، رسالهاى در زيارت عاشوراء.