أحاديث مذهبي غير قطعي را ححت مىشمرد و بدان عمل مى كرد. ليكن از طرف ديگر در استنباط و استخراج احكام فقهى از منابع آن، به روش تحليلي و استدلالي عقلي معتقد بود و بر عكس محدثان كه ظاهر روايت را به تنهايى پيروى مى كردند أو گويا درك كلى حقوقى از هر روايت را در مقايسه با أشباه و نظائر آن ملاك عمل قرار مى داد (158). كشف قطعي علت يك حكم كه در فقه شيعي متأخر، حجت و معتبر شناخته شده است گويا در روش فقهى أو نيز مورد استفاده قرار مى گرفته (159) و پيش تر گفته شد كه اين روش حقوقى - كه موجب تأسيس ضوابط و قواعد كلى در مسائل، و بي نيازى از دستور ونص خاص حديثي در هر مورد است - در قرون أولية نوعي قياس شمرده مىشد (160) و أصحاب الحديث آن را نيز مانند قياس مصطلح سنى ناروا مىدانستند. از اين رو ابن الجنيد نيز مانند هواداران گرايش تعقلى واستدلالى فقه دوره حضور امام از جمله فضل بن شاذان به پيروى از قياس (161) و همچنين رأى (162) متهم گرديد و اين نكته موجب شد كه تأليفات أو بر عكس آثار فقهى ابن أبي عقيل متروك شود (163) و نظرات فقهى وى در دوره سوم و چهارم فقه - كه تا حدود زيادى از بينش هاى مكتب أهل الحديث متأثر بود - چندان مورد توجه قرار نگيرد (164).
ابن الجنيد براي دفاع از خود و روش فقهى خويش كتابهايى نوشته كه نام برخى از آنها مانند كشف التمويه والالباس على اغمار الشيعة في امر القياس و اظهار ما ستره أهل العناد من الرواية عن أئمة العترة في امر الاجتهاد (165) خود بيانگر شيوه أو در فقه است. أو در كتاب المسائل المصرية خود نيز از روش خويش دفاع نمود (166).