گروهى از صحابه امامان در مواردى كه حكم يك مسأله در قرآن و سنت صريحا بيان نشده است به قياس عمل مى نموده اند (107). در برخى روايات ديگر از عمل آنان بر أساس رأى نيز سخن رفته است (108).
گروهى از دانشمندترين صحابه امامان كه آراء و اجتهادات دقيقى از آنان در مآخذ فقهى نقل شده است به پيروى از قياس متهم گرديده اند. فضل بن شاذان نيشابورى فقيه و متكلم معروف شيعي و نگارنده كتاب ايضاح (م 260) كه آراء أو در مباحث طلاق وارث و برخى مسائل ديگر از فقه و مباحث عقلي أصول فقه شيعي در دست و مورد توجه است (109)، يونس بن عبد الرحمن كه نظرات وى در مباحث خلل صلاة و زكات و نكاح وارث فقه نقل شده است (110)، زرارة بن أعين كوفي (111)، جميل بن دراج كه دانشمندترين صحابه امام صادق پيشواى ششم شيعه بود (112)، عبد الله بن بكير كه از فقهاء بزرگ شيعي در قرن دوم است (113) و گروهى ديگر از مشهورترين صحابه از اين جمله اند كه به عنوان عمل به قياس مورد طعن قرار گرفته اند (114). در حالي كه تقريبا قطعي است كه آنان در فقه پيرو روش استدلالي و تحليلي بوده اند نه پيرو قياس سنى (115). فتاواى آنان كه بسيارى از موارد آن را مؤلف كشف القناع (116) گرد آورده است خود بهترين دليل بر صحت اين مدعاست.
از مجموع آنچه در اين پنج بند گفته شد روشن گرديد كه در دوره حضور امام دو گونه فقه در جامعه شيعي وجود داشته است. يك جنبش استدلالي و اجتهادي وتعقلى كه در مسائل فقهى با در نظر گرفتن احكام و ضوابط كلى قرآني وحديثى به اجتهاد معتقد بوده (117)، و يك خط سنت