آمدن بحثهاى حاد ميان أصحاب أئمة گرديد (65). صحابه بزرگ هر يك براي خود گروهى مستقل داشتند (66) و گاهى هر دسته، دسته ديگر را كافر مى شمردند (67) و كتابهاى در رد يكديگر و به طرفدارى از گروه هاى متخاصم نوشته اند (68). جالب است كه گاهى افراد يك گروه در تمامى أصول فكرى جز أصل پذيرفتن امامت أئمة با رهبر و رئيس علمي خود اختلاف نظر پيدا مى كردند (69).
بسيارى از شيعيانى كه گرد أئمة جمع شده بودند به كار سماع و نقل أحاديث مشغول بوده و از مباحثات و مناظرات كلامي دورى مى جستند و نظر خوشى نسبت به متكلمان شيعي نداشتند (70).
متكلمان كه مورد تشويق و تحسين امامان بودند آز آزارهاى زبانى اين افراد رنجيده مى شدند و أئمة آنان را تسلى مى دادند (71)، وبدانان مى گفتند كه بايد با اين گروه مدارا كرد، چه، انديشه آنان از درك نكات ظريف و دقيق عاجز است (72). محدثان قم نيز با متكلمان سخت در ستيز بودند (73)، و برخى از آنان روايات بسيارى در ذم وطعن دانشمندان و متكلمان مى ساختند و به أئمة نسبت مى دادند (74). و كتابها در اين مورد تدوين مى نمودند (75). از طرف ديگر أئمة، شيعيان خود را به همين متكلمان و كتابهاى آنان ارجاع و راهنمايى مى كردند (76)، و حتى قميان را به رغم دشمنى محدثان آن شهر، به دوستى و حرمت نهادن نسبت به متكلمان ترغيب مى نمودند (77).
كتب رجال حديث شيعي به خصوص رجال كشى پر است از موارد اختلافات عقائدي و