اى معاويه! همواره نزد تو بندگانى هستند كه دندان به گوشت مردم فرو مى برند، به خدا قسم اگر بخواهم كارى مى كنم كه ناگواريهائى شديد برايت پيش آيد و نفسهايتان به تنگى گرايد.
سپس اين اشعار را خواند:
اى معاويه آيا عبد سهم را فرمان مى دهى كه مرا در حضور مردم ناسزا بگويد.
هنگاميكه قريش مجالس فراهم مى آورند و تو مى دانى كه آنها چه منظورى دارند.
تو از روى نادانى به من ناسزا مى گوئى با كينه اى كه هميشه از ما به دل دارى.
آيا تو هم به مانند من پدرى دارى، كه به آن افتخار كنى يا نيرنگ مى بازى.
اى پسر حرب تو جدى مانند جد من ندارى، كه فرستادهء خداست اگر بخواهى جدها را به ياد آورى.
مانند مادر من مادرى در قريش نيست كه فرزندان با حسبى از آن زاده شود.