باطل و لازم است اعاده نمايد.
سوم: آن كه زيادى را پس از فراغت از طواف به قصد جزئيت آن به جا آورد، كه در اين صورت نيز اظهر بطلان طواف است.
چهارم: آن كه زيادى را به قصد جزئيت طواف ديگر به جا آورد و طواف دوم را تمام كند، كه در اين صورت گر چه در طواف زيادى نداشته، ولى احوط (واجب) بلكه اظهر بطلان طواف اول است، به جهت آن كه دو طواف واجب را پشت سر هم انجام داده است.
پنجم: آن كه قصد جزئيت زيادى را براى طواف ديگر بنمايد، و اتفاقا نتواند طواف ديگر را به آخر برساند. در اين صورت نه زيادى هست و نه قران، ولى گاهى طواف در اين صورت به جهت عدم تحقق قصد قربت باطل مىشود، و آن در صورتى است كه مكلف هنگام شروع به طواف يا در اثناى آن با اين كه مىداند قران حرام و مبطل طواف است آن را قصد نمايد، كه قصد قربت با قصد حرام جمع نمىشود، هر چند از باب اتفاق آن حرام انجام نشود كه قران بين دو طواف باشد.
مسأله 318 - هر گاه طواف خود را از روى سهو بيش از هفت شوط انجام دهد، چنانچه زيادى كمتر از يك شوط باشد آن را قطع نمايد و طوافش صحيح است. و چنانچه زيادى يك شوط يا بيشتر باشد، احتياط (واجب) اين است كه باقى آن را تا يك طواف كامل شود به قصد قربت مطلقه تمام نمايد.