بينى ام، و حفره هاي پرده گوشم، و آنچه دو لبم بر آن ضميمه شده و بر هم نهاده است، و گردشهاى زبانم، و جاى فرورفتگى كام دهانم و فكم، رستنگاههاى دندانهايم و دستگاه گوارش خوردن و آشاميدنم، و تكيه گاه پوسته مغزم، و رسائى كامل طنابهاى گردنم، و آنچه قفسه سينه ام بر آن مشتمل است، و كمربندهاى حياتى متصل به قلب و جگرم، و پيوندهاى درآويخته پوشش دلم، و قطعات كنار جگرم، و آنچه غضروفهاى دنده هايم در برگرفته، و گيره هاي بندهاى مفصلهايم، و انقباض عضلاتم، و گوشه هاي سرهاى انگشتانم، و گوشم و خونم و مويم، و پوستم، و عصبم و نايم، و استخوانهايم و مغزم و رگهايم، و همه اعضايم، و آنچه در ايام شير خوارگيم اندامم ساخته شده، و آنچه زمين از من بر خود حمل مى كند، و خواب و بيداريم، و سكون و حركات ركوع و سجودم، (تمامى اينها گواهى مى دهند) كه چنان كه در طول زمانها و روزگاران - اگر عمرم طولانى باشد - تلاش كرده و كوشش نمايم تا شكر يكى از نعمتهايت را انجام دهم، نخواهم توانست جز با منتت، كه به سبب آن همواره بايد شكر جديد و ستايش نو را انجام دهم كه جاودانه ادامه مى يابد.
(١٧٥)