اى مردم! ديشب مردى از ميان شما رفت كه نه از پيشينيان و نه از آيندگان كسى بر أو پيشى نمى گيرد، پيامبر هميشه پرچم جهاد را به أو مى سپرد، و جبرئيل از سمت راست، و ميكائيل از سمت چپ أو مى جنگيدند، و جز با پيروزى باز نمى گشت، و خداوند پيروزى مسلمانان را بدست أو تحقق مى بخشيد، أو در در زمان شهادت چيزى از طلا و نقره از خود باقى نگذارده، جز چيزى كه يكى از كودكانش داشت، و در بيت المال پولى را باقى نگذارد جز هفتصد درهمى كه از عطايش باقى مانده بود، و مى خواست براى ام كلثوم كنيزى بخرد.
آنگاه فرمود:
اى مردم! هر كس مرا مى شناسد كه مرا مى شناسد، و آنكه نمى شناسد بداند كه من حسن پسر على عليه السلام هستم.
آنگاه اين آيه كه حكايت قول حضرت يوسف است را خواند: (دين پدرانم ابراهيم و اسحاق و يعقوب را پيروى كردم).
من پسر انذار كننده، و من پسر خواننده بسوى خدا، و من پسر كسى هستم كه بعنوان رحمت براى جهانيان فرستاده شده است، و من از خاندانى هستم كه خداوند پليدى را از آنان دور ساخت و ايشان را پاك