متاسفانه روشن نكرده كه در كجا و چه زمانى آن را يافته است. اين يكى از موارد اندكى است كه كتابي از كتابخانه ابن طاووس را كسى بعد از وفات او ديده است (مق: -> كتاب خطب لمولانا امير المؤمنين). حلى (مختصر صص 173، 206) مى گويد: ابن طاووس اين تأليف را از فخار بن معد (م 630) روايت كرده است; اين مطلب مكمل اطلاعى است كه در اليقين آمده كه بر اساس آن، ابن طاووس آن را به علاوه از حسين بن احمد السوراوى در جمادى الثاني 607، على بن يحيى الخياط در ربيع الاول 609 و از اسعد بن عبد القاهر الاصفهانى در صفر 635 (اليقين 79 - 80 / 279 - 280; مق: باب اول فصل اول) روايت كرده است. حلى مىافزايد: ابن طاووس در حاشيه نسخه خود مدخل " ابن الجحام " را از نجاشى نوشته است (مختصر صص 172 - 173، 205 - 206; در ص 173 بجاى " الكشى " النجاشي بخوانيد). ابن طاووس بعدا اين مدخل را در اليقين درج كرده است (نك: اليقين 79 / 279).
حلى تعداد مجلدات نسخه ابن جحام را مشخص نمى كند اما قابل توجه است كه همه قطعات نقل شده توسط او، از مجلد دوم اخذ شده است (اين نقلها از تفسير آيههاى 4 / شعراء، 82 / نمل; 85 / قصص، 21 / سجده، 81 / زخرف، 56 / نجم، 16 / جن و آيه 6 / نازعات اخذ شده است). آيا حلى مجلد اول را نيز ديده است؟ شاهد روشنى بر آن وجود ندارد; از يك سو عدم نقلى از آن دليلى قوى بر عدم رؤيت آن است; اما از طرف ديگر چنين مناسب به نظر مى رسد كه مدخلى كه از نجاشى آورده در مجلد اول نوشته شده باشد.
حقيقت هر چه باشد بعد از آن اطلاعى از مجلد اول نسخه ابن طاووس در دسترس نيست. در برابر ممكن است كه مجلد دوم تا دوران صفوي باقى مانده باشد.
شرف الدين على الحسينى الاسترابادي النجفي عالم قرن دهم در تفسير خود با نام " تاويل الايات الظاهره في فضائل العترة الطاهره " بطور وسيعى از تاويل ما نزل نقل مى كند. نقلهايى كه او در تفسير خود بر شانزده سوره نخست آورده به توسط سعد و اليقين مى باشد (نك: باب دوم فصل ششم)، اما از شروع تفسير آية 73 / اسراء او مستقيما از ابن جحام نقل مى كند كه نشانگر آنست كه نسخه اين بخش را در دست داشته است