الفضول (مفقود) است. (146) رد علم كلام از سوى ابن طاووس، همراه با موضع انتقاد آميز وى از معتزله بود. او تأكيد مى كند كه اين موضع از جهل سرچشمه نمى گيرد. او كتب كلام را مطالعه كرده (كه احتمالا شامل كتب معتزله نيز مى شده) بود. (147) مشكل معتزله اين بود كه عقايد آنان از يقين به دور و در معرض رد مخالفان قرار داشت. (148) براى ابن طاووس، معرفت خداوند، از خود خداوند به دست آمده و از تولد در انسان حضور دارد. اين فطرت (149) انسان را وادار مى كند تا به وجود خداوند پى ببرد. انسان خدا را در نتيجه عنايت و تفضل خداوند مى شناسد نه به توسط كسب و نظر. بدين ترتيب وى ادعاى معتزله را كه " نظر براى معرفت خدا ضرورى است " رد كرده و استدلال مى كند كه اين معرفت را مى توان بدون مباحث بغرنج كلامى به دست آورد. (150) ابن طاووس، نفوذ معتزله را مضر مى داند زيرا آنها عقايد بديهى را به مسايل مشكل و نامفهوم تبديل مى كنند و بى دليل شك و ترديد را در قلوب مؤمنان وارد مى كنند. (151) بدين جهت براى نشان دادن راه به حق جويان (مسترشدان)، نيازى به دانش كلام نيست، بايد به آنان مطالبى درباره رسول خدا [ص] و ائمه [ع] و شيعيان ياد داد. با اين حال ابن طاووس بطور كلى كلام را كنار نمى گذارد، زمانى كه مؤمنى وظايف دينى خود را انجام دهد، و علم كلام را بطور حكيمانه به كار برد مى تواند از آن در رد عقايد اهل ضلال بهره برد. (152) اما با وجود اين، براى ابن طاووس، شخصا موضوع علم كلام جاذبه نداشت. او مى گويد: وى از تأليفات كلامى پرهيز داشته زيرا
(٤٤)