اين مطلب درست باشد، بايد نظريه strothmann را كه ابن طاووس اين منصب را با رغبت در سايه حكومت مغول پذيرفته رد كنيم.
وى بعد از احراز اين منصب، به نظر مى رسد كه پذيرفت تا در شرايط جديد بر وى واجب بوده كه چنين منصبى را داشته باشد. اين عقيده، او را به مرور زمان وادار كرد تا در اين انديشه باشد كه امور بزرگترى در انتظار اوست، همانطور كه در اقبال (79) گزارش مى كند، وى در كتاب ملاحم بطائني (زندگى در نيمه نخست قرن سوم) روايت امام صادق [ع] را خوانده بود كه بعد از نابودى دولت عباسي، شخصى عادل از اهل البيت بر امت محمد [ص] حكومت خواهد كرد و بعد از آن قائم [ع] ظهور خواهد كرد. (80) ابن طاووس معتقد (وغلب ظنى وعرفت) و اميدوار بود كه او همان شخص عادل باشد.
چون وى به هر حال، يكى از اعقاب امام موسى بن جعفر [ع] بوده و مقام ولايت بر علويان (الولاية على العلويين) داشت. اين انديشه در 12 ربيع الاول 662 در فكر او ظهور كرده است. ابن عنبه ياد آور شده است كه بعد از تعيين او به عنوان نقيب از طرف هلاكو، وى سه سال و يازده ماه عهده دار اين مقام بوده و پس از آن در حالى كه هنوز اين سمت را داشت در گذشت. (81) اين مطلب وقتى معنا مى دهد كه اولا تعيينى كه ابن عنبه از آن سخن مى گويد در سال 661 باشد و ثانيا اين كه ابن طاووس اين مقام را در اوائل محرم آن سال بدست آورده باشد. (82) اين را بايد خاطر نشان كرد كه اطلاعات ابن عنبه بطور كامل در منابع ديگر نيامده است. در برخى منابع، از اينكه ابن طاووس اين مقام را