ابن طاووس كمبود اين گونه علما را اين چنين توجيه مى كند كه فاصله زمانى زياد با زمانى كه مردم تماس مستقيم با ائمه [ع] داشته اند سبب چنين كمبودى مى باشد. نظر ابن طاووس درباره معاصرانش ستايش آميز نيست. او مى گويد امروز تنها كارى كه فقيه مى كند اين است كه پاسخ سؤالات را با تكرار آراء متقدمان مى دهد و اين كار سادهاى است كه هر كسى مى تواند انجام بدهد.
ابن طاووس مى گويد: وى در طى يك سال تحصيل فقه، بيش از همشاگردىهاى خود (در حله) كه تحصيل را چند سال پيش از وى آغاز كرده بودند درس را فراگرفت، وى مى گويد: سبب اين بود كه اينان هر كدام تنها يك كتاب را مىخواندند اما او چندين كتاب فقهى را در اختيار داشته كه متعلق به ورام بوده است. ابن طاووس عادت داشت تا شب را بيدار بماند، وى آنچه كه همشاگردان وى خوانده بودند همهاش را خوانده و با كتابهاى ورام مقايسه مى كرد و فتاواى مختلف مؤلفان متعددى را ياد داشت مى نمود.
صبح فردا وى از هم بحثان خود مى خواست تا درباره مسايل فقهى كه او آنها را فرا گرفته با وى بحث كنند. (137) گر چه وى تصريح نمى كند اما روشن است كه با معلومات فراوان او، آنان در برابرش شانسى نداشتند. اين تمرين اوليه در مباحث فقهى، آمادگى خوبى براى مناظره در زمينههاى ديگر بود. (138) ابن طاووس مى گويد كه دو سال و نيمى كه به فقه اختصاص داده كافى بوده و ديگر نمى خواهد بيش از اين وقتى براى آن بگذارد. وى به فرزند خود مى گويد: اگر مى خواهد فقه بياموزد بايد از شيوه پدر پيروى كند و كتب أبو جعفر طوسى را بخواند و اين درسها را زير نظر استاد باتقوايى كه براى خدا تدريس مى كند نه براى تدريس، فرا بگيرد. (139) وى در اجازات 140 مجددا همان موضع خود را درباره فقه روشن مى كند. او مى گويد از فقه احتراز كرده و تنها يك كتاب را (غياث سلطان الورى) درباره مسايل