جامع الشتات (فارسي) - الميرزا القمي - ج ٤ - الصفحة ٢٩٠
باشد يا زبان او بسته شود يا مانعى داشته باشد از سخن گفتن، به اشاره و نوشتن اكتفا مىشود، به شرطى كه دلالت داشته باشد بر مقصود، چنانچه صحيحه حلبى در حكايت امامه (بنت ابى العاص) كه مادر او زينب دختر رسول خدا (ص) بود وارد شده كه حسنين عليهما السلام در وصيت او اكتفا كردند به اشاره. چون نمىتوانست سخن بگويد. 1 و همچنين روايت سدير از حضرت باقر (ع) در حكايت وصيت محمد بن حنفيه كه زبان او بسته شده بود و آن جناب امر كردند كه طشتى را در آن، رمل كردند و امر فرمودند كه بنويس. 2 و اما هر گاه عاجز نباشد از سخن گفتن، پس اكتفا نمىشود به اشاره و نوشتن. و از ظاهر كلام محقق در نافع ظاهر مىشود كه اكتفا به اشاره [اى] كه دلالت كند بر مقصود و هم چنين كتابتى كه دلالت كند بر اراده وصيت، مىتوان كرد مطلقا، يعنى در غير حال ضرورت هم. و هم چنين علامه در تذكره احتمال داده است كه اشاره و كتابتى كه قائم مقام تصريح به لفظ باشد در حصول علم به مراد، كافى باشد. مثل اين كه بنويسد و بعد بگويد كه من قصد كردم به اين كتابت وصيت را براى فلان كس. واستدلال كرده اند بر اين به اين كه: صادق است بر آن وصيت عرفا و شرعا و اطلاقات شامل آن است و تاييد كرده اند اين را به اخبارى كه نهى كرده اند در آنها از آن كه انسان بخوابد بدون اين كه وصيت نامه او در زير سر او باشد. 3 و اين استدلال خالى از اشكال نيست. چنان كه ظاهر مىشود از اشكال در بيع معاطات، و امثال آن، و اما احاديث مذكوره: پس در آنها دلالتى بلكه تاييد [ى] هم نيست.
زيرا كه شايد وصيت نامه از براى ياد داشت تفصيل است از براى شهود و غيرهم. چنان كه قباله و وثيقه مىنويسند در معاملات بعد از اجراى صيغه صحيحه. پس د ر اينجا هم مراد وصيت صحيحه جامع شرايط صحت است كه تفصيل آن در مكتوب نوشته شده. و شهيدان در لعمه و شرح آن تقييد كرده اند قبول اشاره و كتابت را به صورت عذر، و جايز ندانسته اند از براى قادر.

1: وسائل: ج 13، احكام الوصايا، باب 49 ح 1.
2: همان مرجع: باب 48، ح 1.
3: همان مرجع: باب 1 ح 5 و 7.
(٢٩٠)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 285 286 287 288 289 290 291 292 293 294 295 ... » »»
الفهرست