عنوان گفته باشد كه (باقى اموال من بعد از باقى ورثه باشد) و اين معنى، وصيتى است كه در متروكات خود كرده كه بعد از او به غير آن دختر از ساير وراث بدهند.
چنان كه ظاهر صورت سؤال همين است. و در اين صورت ظاهر اين است كه ثلث مال او را به ساير ورثه مىدهند و در ثلثين باقى دختر با ساير ورثه شريك است. والله العالم.
96: سؤال: زينب صاحب فراش دو سه يوم قبل از آن كه داعى حق را لبيك اجابت گويد، جميع مايعرف خود را از املاك و باغات و گوسفند واثاث الدار و حق الصداق حتى الوتد في الجدار) به زوج خود هبه نموده. و يك نفر عمه زاده حى و يك نفر برادر - كه حال مدت چهل سال شايد متجاوز مىباشد كه مفقود الخبر است - وارث دارد. تركه او به عمه زاده، يا زوج، يا برادر مفقود او، [به] كداميك انتقال مىيابد؟ وهبه مرض موت صحت دارد يا نه؟
جواب: على تقدير عمه زاده نصيبى ندارد. واظهر آن است كه هبه زوجه به زوج لازم باشد هر گاه به قبض و تصرف زوج داده باشد واظهر آن است كه در مرض موت بودن باعث رجوع به ثلث نمىشود. الله العالم.
97: سؤال: شحصى در حين حيات وصيت نموده كه (بعد از آن كه داعى حق را اجابت كردم اموالى كه بعد از من باقى [مى] ماند، اولاد برادر من را از مال من بى نصيب و بى بهره ننمائيد). به همين لفظ وصيت نموده. نه تعيين وصى نموده و نه تعيين مقدار بهره.
آيا در اين صورت اولاد برادر متوفى را مىرسد كه ادعاى رسد خود را به عنوان اين وصيت از عموى خود نمايند يا نه؟
جواب: چون از براى اين الفاظ مقدرى در شرع وارد نشده است بايد رجوع كرد به فهم و تعارف وارث كه از اين عبارت چه چيز فهميده است و اين كه مراد از (بهره بدهيد و نصيبى) يا (بى بهره نكنيد و بى نصيب نكنيد) چه چيز فهميده است. يا اين كه متعارف اهل آنجا چه چيز است، آيا مىفهمند كه (اولاد برادر را مثل يكى از وارث 1 خودم حساب كنيد) يا (قليل ملكى بدهيد) يا قليل باغى بدهيد) هر گاه يكى از اينها معلوم شود به آن عمل كنند. و اگر اولاد برادر دعوى علم بر وارث كنند كه: تو مراد پدرت را مىدانى، و او انكار كند. قسم مىتوانند داد كه او علم ندارد. و اگر هيچ يك از اينها نباشد و به مصالحه