دارد 1 و اخبار بسيار است صحيح و غير صحيح كه دلالت دارند بر صورت عدم قبول 2.
و اگر قبول وصايت نكرده ورد كند وصيت موصى را، پس در اينجا نيز اشهر و اقوى لزوم است. ودعوى اجماع (از بعضى صريحا و [از] بعضى ظاهرا) بر آن شده. و اخبار بسيار هم دلالت بر آن دارد، و از جمله آنها صحيحه محمد بن مسلم است از حضرت صادق - ع - (قال: ان اوصى رجل الى رجل وهو غايب فليس له ان يرد وصيته، فان اوصى اليه وهو بالبلد فهو بالخيار ان شا قبل وان شا لم يقبل) 3. و روايت منصور بن حازم از آن حضرت:
(اذا اوصى الرجل الى اخيه وهو غايب فليس له ان يرد عليه وصيته، لا نه لو كان شاهدا فابى ان يقبلها طلب غيره). 4 وشهيد ثانى (ره) از مختلف و تحرير نقل كرده قول به جواز رجوع ورد را و خود نيز ميل به آن كرده، به جهت (اصل) و لزوم حرج و ضرر. و حمل كرده اند اخبار را بر سبق تحقق قبول يا شدت استحباب. به جهت عدم صراحت آنها در مطلوب. و تو مىدانى كه ظهور كافى است در استدلال. و عمومات [و] اصل وغيره، مقاومت با خاص معمول به اصحاب نمىكند. خصوصا با دعوى اجماع بر آن.
100: سؤال: ضعيفه اى فوت شده. و جمعى از مرد و زن - كه تخمينا شش نفر يا هفت نفر باشند - مىگويند كه از دو سال قبل از مردن ضعيفه مزبوره، مكرر از او مىشنيديم كه مىگفت كه (مال من بعد از وفات من خرج من بايد شود). و يكى از جمع مدعين اين قول را، جمعى تعديل مىكنند. و شش نفر از آن جمع مدعين (كه غير آن يك نفر عادل اند) كه عبارت از چهار مرد و دو زن باشند، كه يكى از آنها از جمله ورثه است و مىگويد كه ضعيفه متوفيه سه روز يا ده قبل از وفاتش مىگفت كه اگر مال مرا خرج من نكنيد مشغول الذمه باشيد.
آيا اين عبارت دو سال قبل از وفات با آن عبارت كه سه روز قبل از وفات مىگفته، وصيت است يا نه؟ و بعد از اين كه وصيت باشد آيا كى بايد اين وصيت را به عمل بياورد؟. و هر گاه بايد كه وارث به عمل بياورد مىتواند كه ثلث قيمت متروكات را به مصرف وصيت برساند يا بايد عين آنها را خرج كند؟ وايضا: ورثه ضعيفه متوفى منحصرند به دو