فصل ششم مقياس قرائي يا معيار قراآت معتبر در بحثهاى گذشته يادآور شديم كه قراء، مقياسهائى براى قرائت متواتر وضع كرده اند تا از طريق آن، قراآت متواتر را از قراآت شاذ بازشناسانند. اين مقياسها مراحل مختلفى را پشت سر گذاشته كه طى آنها طبق نيازهاى علم قراآت ومناسبات مربوط به آن، تطور يافت.
كهنترين مقياس - كه ما بر آن دست يافتيم - مقياس ابن مجاهد مى باشد كه پس از أو - به ترتيب - مقياسهاى دانشمندان بعدى - به صورتي كه ياد مى كنيم - ارائه شد:
مقياسهاى ابن خالويه، مكى بن ابى طالب، كواشى، وسرانجام مقياس ابن الجزرى كه عرف قرائي تاهم اكنون بر محور اين مقياس استقرار خود را تداوم بخشيده است.
ما اين مقياسها را به طور فشرده در زير گزارش مى كنيم:
1. مقياس ابن مجاهد (م 324 ه. ق):
الف - بايد قارى از شخصيتهايى باشد كه قرائت وى از سوى مردم سرزمين ومنطقه أي كه أو در آن به سر مى برد بالاتفاق مورد تأييد قرار گيرد.
ب - بايد اتفاق وتأييد مردم منطقه ء قارى در رابطه با قرائت وى بر اساس كارآيى علمي عميق أو در قرائت و لغت مبتنى باشد.
2. مقياس ابن خالويه (م 370 ه. ق):
الف. مطابقت قرائت با رسم الخط مصحف عثماني.
ب. موافقت قرائت با قواعد زبان عربي.
ج. توارث نقل، يعنى دست به دست گشتن قرائت از طريق اسناد مورد اعتماد.
3. مقياس مكى بن ابي طالب (م 437 ه. ق):
الف. وجه قرائت در قواعد عربي برخوردار از قوت ورجحان باشد.
ب. قرائت بايد با رسم الخط مصحف عثماني مطابقت كند.
ج. عموم مردم سرزمين قارى در قرائت أو به توافق رسيده وقرآن را بر طبق قرائت أو بخوانند.