كشاف الفهارس - السيد محمد باقر حجتى - الصفحة ١٨٧
4. مقياس كواشى (م 680 ه‍. ق):
الف. صحت سند.
ب. موافقت وهماهنگى با قواعد زبان عربي.
ج. مطابقت با رسم الخط مصحف.
5. مقياس ابن الجزرى (م 833 ه‍. ق):
الف. صحت سند.
ب. مطابقت با قواعد زبان عربي مطلقا [ولو آنكه با وجه ضعيفي در قواعد زبان عربي سازگار باشد].
ج.
مطابقت با رسم الخط مصحف، ولو آنكه فرضى واحتمالي باشد.
# مقايسه ميان اين مقياسها ما را به نتايج زير رهنمون است:
1. مقياس ابن مجاهد متوجه خود قارى است، وقارى را مستقيما ارزش مى نهد. شايد أو معتقد است كه ارزش نهادن به قارى در حقيقت معادل با ارزش نهادن قرائت أو مى باشد، در حاليكه مقياسهاى ديگرى كه در كنار مقياس ابن مجاهد ياد شده است مستقيما خود قرائت را ارزش مى نهد.
2. مقياسهاى چهارگانه ابن خالويه، ومكى بن ابى طالب، وكواشى وابن الجزرى در دو شرط - يعنى مطابقت با رسم الخط مصحف وموافقت با قواعد زبان عربي - با هم هماهنگ مى باشند، البته ميان مقياس مكى بن ابى طالب ومقياس ابن الجزرى اندكى تفاوت وجود دارد: مكى بن ابى طالب مى گويد: بايد قرائت با قواعد ووجوهى - كه در زبان عربي از رجحان وقوت برخوردار است - هماهنگ باشد، در حاليكه ابن الجزرى دائره ء اين هماهنگى را نسبت به تمام وجوهى كه در زبان عربي وجود دارد - اعم از وجه ضعيف ومرجوح، ووجه راجح وقوى - توسعه داده و معتقد است اگر قرائت حتى با وجه ضعيفي در قواعد عربي هماهنگ باشد - در صورتيكه واجد دو شرط ديگر باشد - بايد آنرا معتبر برشمرد.
شرايط واوضاعى كه پيرامون قراآت پديد آمد در اين تطور اثر گذاشت، به اين معنى كه دائره ء شرط موافقت با قواعد زبان عربي را - از ديدگاه مكى بن ابى طالب - محدود ساخته، ويا به توسعه ء اين دائره از نظر ابن الجزرى مدد رسانده است. چنانكه مى بينيم ابن الجزرى در شرط مربوط به موافقت با رسم الخط مصحف قائل به توسعه بوده است، يعنى أو قرائت (مالك) در سوره ء فاتحه را با الف - كه رسم الخط (ملك) نيز محتمل آن است - به عنوان قرائت معتبر برشمرده است. به عبارت ديگر، وى مطابقت احتمالي با رسم الخط مصحف را كافى مى داند.
3. شرط ديگر - (يعنى غير از شرط مطابقت با رسم الخط، وغيراز شرط موافقت با قواعد زبان) كه عبارت از اجماع اهل منطقه ء قارى بر قرائت أو مى باشد، واين شرط را - كه ابن مجاهد اولين بار مطرح كرده است - شرطى است كه درآن نوعي توسعه نسبت به شرط مكى بن ابى طالب در اين زمينه ديده مى شود، چون مكى بن ابى طالب توافق (عامه) واهل منطقه را به توافق اهل مدينه وكوفه، ويا اهل حرمين يعنى مكه ومدينه تفسير كرده است، در حاليكه ابن مجاهد توافق وپذيرابودن عامه ومردم اهل منطقه ء قارى را كافى مى دانست.
از آن رو مى بينيم ابن خالويه به صحت سند اشاره دارد، چراكه أو يكى از شرائط را عبارت از توارث نقل مى دانست، وظاهرا اين تعبير واصطلاح جز صحت سند معناى ديگرى ندارد.
به احتمال قوى، ابن مجاهد ومكى بن ابى طالب نيز با تعبير (اجماع اهل منطقه ء قارى) ويا تعبير (اجماع عامه ء مردم) به صحت سند اشاره دارند، زير آندو - براى تدوين قراآت در كتب خود - ملتزم به روايت بوده اند، ونيز مفهوم (اتفاق اهل منطقه ء قارئ) يا (اتفاق اهل دوشهر يادشده) عبارت از اتفاق بر روايت قراآت وبرخوردارى اين روايت از تواتر، ويا شهرتي است كه دست كم بايد مفيد علم واطمينان باشد.
(١٨٧)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 182 183 184 185 186 187 188 189 190 191 192 ... » »»