ابن كثير) و...) (1).
پس از شناسائى (اختيار قراآت) اين نكته مورد تأكيد قرار مى گيرد كه اجتهاد قراء در رابطه با تأسيس قراآت نبوده است - اگرچه برخى بر اين پندار بوده اند -، بلكه اجتهاد آنها در جهت اختيار وانتخاب روايت مبذول مى گشت.
ميان اجتهاد در انتخاب روايت از يكسو، واجتهاد در تأسيس قرائت از سوى ديگر تفاوت زيادي وجود دارد.
آن امرى كه به اتفاق علماء اسلامي ممنوع مى باشد مربوط به اجتهاد در وضع وابتكار قرائت است نه اجتهاد در انتخاب روايت.
ابن الجزرى - آنگاه كه درباره ء انتساب قرائت به قارى گفتگو مى كند - به همين نكته اشاره دارد، ومى گويد:
(اين نسبت، عبارت از نسبت اختيار ودوام ولزوم مى باشد، نه نسبت اختراع ورأى واجتهاد) (2)، به اين معنى كه قارى، به انتخاب قرائت مى پردازد وبه آن عملا تداوم مى بخشد وبدان پاى بند مى گردد تا آنجا كه به چنين قرائتي ميان مردم شهرت پيدا مى كند، ومردم در اين قرائت به وى روى مى آوردند، ودر نتيجه قرائت مذكور به أو منسوب است.
اختيار نزد قراء اوائل، مانند قراء سبعه، يا عشره ويا نزد قرائي كه قبل از آنها ويا معاصر آنها بوده اند از همين مصادر ووجوه سرچشمه مى گرفت، مصادر ووجوهى كه قبلا بازگو شده است.
اما اختيار قراآت نزد علماء واهل اداء (يعنى علماء تجويد) كه متأخر از قراء يادشده هستند اختياري بود كه از ميان حروف ووجوه قراء سبعه ويا عشره صورت مى گرفت، مانند اختيارات دانى وابن الجزرى، (ميان دانشمندان پيشين) واختيارات ضباع وحصري (ميان علماء معاصر).