تنهائى مقاومت با ادله مشهوره نمىكند. و بعض متأخرين استدلال كرده اند از براى او به احاديث معتبره بسيار كه دلالت مىكنند بر تنصيف مهر در زوجه غير مدخوله كه شوهر او مرده باشد 1. و در نظر حقير استدلال به آنها تمام نيست، زيرا كه (با وجود معارضه آنها به احاديث معتبره بسيار كه دلالت دارند بر وجوب تمام مهر 2، و مشهور عمل به آنها كرده اند) مىگوئيم كه تنصيف مهر به موت [شوهر] منافات ندارد با حصول ملك قبل از موت. پس مىگوئيم كه به مقتضاى ادله سابقه مهر ملك زوجه مىشود به سبب عقد و لكن در نصف متزلزل است، و چنان كه مىتواند شد كه دخول - و آنچه قائم مقام آن است - منشأ استقرار تمام بشود مىتواند شد كه موت ازاله ملك كند، چنان كه طلاق مىكند.
و از اين جهت است كه قول مذكور را نسبت به ابن جنيد داده اند، [در حالى كه] قائل به تنصيف مهر به موت، جماعتى هستند و از هيچ يك آنها موافقت با ابن جنيد نقل نشده. پس مىتواند شد كه در مسأله (غير مدخوله متوفى عنها زوجها) طرفين قائل باشند به حصول ملك متزلزل و مشهور قائل باشند به استقرار آن ملك متزلزل به موت و آن جماعت مخالف ايشان بگويند كه حصول ملك متزلزل مسلم است و لكن رفع آن مىشود به موت. پس آن ربطى به مانحن فيه نخواهد داشت و نفعى به ابن جنيد نمىكند.
هر گاه اين را دانستى، پس فروع مسأله بسيار است مثل (جواز تصرف در مجموع مهر قبل از دخول) چنان كه مشهور است. به دليل (الناس مسلطون على اموالهم). و مثل تبعيت نمائى كه حاصل مىشود بين عقد و طلاق و غير اينها كه در محل خود مذكور است.
و هر گاه اين را دانستى پس بدان كه: هر گاه صداق عينى باشد وهبه كند آن را به زوج خود قبل از دخول، وزوج او را طلاق بگويد، پس مشهور صحت هبه است. و اين كه زوج رجوع مىكند به نصف و مى گيرد از زوجه. و از شيخ نقل اجماع شده در خلاف و مبسوط. پس هر گاه زنى را عقد كند به هزار اشرفى معين موجود، وزوجه قبل از دخول