و اين كه در رؤيت هلال، فتواى معظم علما بر عدم اشتراط حكم حاكم است، پس ظاهر اين است كه نظر ايشان به اين باشد كه اخبار بسيار دلالت مىكند بر وجوب صوم يا افطار به شهادت عدلين. با آن كه در آنجا نزاع و خصامى نيست كه محتاج به حكم حاكم باشد. بلى گاه است كه بالتبع در آنجا هم محتاج شود به حكم حاكم هر گاه رفع نزاعى بر آن مترتب شود. مثل اين كه نزاع در حلول اجل معامله باشد و موقوف باشد به ثبوت رؤيت هلال.
353: سؤال: زيد زينب صغيره را بدون اذن ولى عقد مىكند براى خود. وصغيره كه مطلع مىشود ابا مىكند. بعد از آن مادر صغيره را عقد مىكند ومتصرف مىشود. و الحال حامله است وصغيره هنوز به حد رشد نرسيده. حكم اين عقدها چه چيز است؟ و حال آن ولد چگونه است؟ و كيفيت استيفاى صداق چه نحو است؟.
جواب: در صورت مذكوره عقد صغيره فضولى است. و اجازه وعدم اجازه او در حال صغر اعتبار ندارد. پس اگر بعد از بلوغ ورشد اجازه كرد، صحيح است. و هم چنين هر گاه بالغه شود با عدم رشد و حاكم شرع (يعنى مجتهد عادل) اجازه كند. و هر گاه اجازه متحقق نشده، عقد باطل مىشود. و اما عقدى كه زيد بر مادر او كرده در حال صغر يا بعد از بلوغ وعدم رشد، وعدم اجازه حاكم شرع پس آن عقد باطل است و بايد تفريق كرد چون زوج به اعتقاد خود - يعنى به سبب آن عقد صغيره از براى [خود] - مادر صغيره مادر زن او است، و عقد مادر زن حرام است. خواه دخول به زن شده باشد يا نه. پس بايد انتظار بكشد تا صغيره بالغه ورشيده شود. پس اگر بالغه ورشيده شد و اجازه عقدى كه بر او شده نكرد - يا بالغه شد ورشيده نيست و حاكم شرع هم اجازه نكرد - پس ظاهر اين است مجددا آن مادر را به عقد جديد مىتواند گرفت. و به عقد سابق اكتفا كردن مشكل است، بلكه صورتى ندارد.
و اما هر گاه بعد از بلوغ و رشد اجازه كرد - يا با عدم رشد، حاكم شرع اجازه كرد - در اين صورت آن مادر بر آن شوهر حرام ابدى است و هرگز بر او حلال نمىشود. هر چند دختر هم بميرد. و در صورت حصول اجازه دختر مستحق مهر مسمى في العقد است.
و اما مادر: پس اگر با علم به حرمت شوهر كرده و دخول با علم به حرمت به آن شده، مستحق مهرى نيست و اگر با جهل به حرمت بوده، به سبب دخول مستحق مهر المثل است.