ونوشته مىشود در آن مقدار ثمن واوصاف آن، ومعجل بودن يا موجل بودن آن، چنانكه علما ذكر كردهاند. ودر كتب لغت هم اين را يكى از معانى عهده ذكر كردهاند. وعلامه وغير او گفتهاند كه از آنجا نقل شده، وغالبا استعمال مىشود در اصل ثمن. يعنى هر گاه كسى بگويد (ضامن عهده شدم) معنى آن اين است كه (ضامن ثمن شدم). ودر صحاح مذكور است (العهدة: الذكر). وگفته است كه معنى (عهدته على) اين است كه (ما ادرك من درك فاصلاحه على) و گفته است كه (درك) به معنى (تبعة) است وتبعة به معنى (مظلمه) است.
والحاصل: هر گاه ضامن بگويد از براى مشترى (كه مشوش است از ناخوشى كه رو دهد در آنچه مىخرد) كه عهده آن بر من است. يعنى اگر مظلمه به هم رسد و به تو ظلمى و نقصانى برسد از جهت اين مبيع - مثل اين كه مبيع مال غير بر آيد يا فساد آن بيع ظاهر شود - اصلاح امر تو و نقصانى كه عايد بشود به تو از باب قيمتى كه دادهاى بر ذمه من باشد. و عهده در لغت به معنى ضعف و سست [ى] هم آمده. چنان كه مىگويند (فى هذا الامر عهدة) و (فى عقله عهدة) يعنى امر هنوز محكم نشده (1) و در عقل فلانى ضعفى هست. پس معنى ضمان عهده اين است كه (من تدارك ضعف و سستى و ناتمامى اين معامله را مىكنم و آن در ذمه من است).
و تعهد به معنى التزام هم هست و عهده به معنى ذمه هم هست. و از اين جهت است كه علامه در تذكره گفته است كه اين ضمان را (ضمان عهده) مىگويند به سبب اين كه ضامن ملتزم مىشود آنچه را كه در عهده بايع است كه رد كند. به هر حال اصل ضمان عهده ثمن در صورتى كه مشترى ثمن را تسليم بايع كرده باشد - به اين معنى كه كسى ضامن شود از براى مشترى از جانب بايع كه اگر مبيع مال غير بر آيد و آن غيرهم اجازه بيع نكند او از عهده غرامت بر آيد و به مشترى رد نمايد - صحيح است. و ظاهرا خلافى در آن نيست. و از جمعى ظاهر مىشود كه اجماع است، مثل علامه در تذكره، و صاحب مسالك واخوند