الأخضر، فابتدر حور العين من الجنان يرفلن في الحلي والحلل يلتقطنه ويقلن:
هذا من نثار فاطمة بنت محمد، فهن يتهادينه بينهن إلى يوم القيامة.
ومنهم الفاضل الأمير أحمد حسين بهادرخان الحنفي البريانوي الهندي في كتابه (تاريخ الأحمدي) (ص 53 ط بيروت سنة 1408) قال:
ودر مدارج النبوة آمده كه از وقائع سنه ثانيه، نكاح فاطمة زهرا وعلي مرتضى رضي الله عنهما. وروايت مى كند أنس رضي الله عنه كه بودم من نزد رسول الله صلى الله عليه وسلم پس در گرفت آن حضرت را حالتي كه در ميگرفت اورا نزد وحى وربوده شد از خود پستر گشاده شد آن حالت، به حال خود آمد وفرمود: يا أنس آمد مرا جبرئيل عليه السلام از نزد پروردگار عرش وگفت: به درستى خداى تعالى امر مى كند تورا كه تزويج كنى فاطمه را با على.
ونيز در مدارج النبوة است كه ذكر كرده است جزري در حصن حصين از صحيح ابن حبان كه چون تزويج كرد آن حضرت صلى الله عليه وسلم على را، فاطمه در آمد در خانه وگفت مر فاطمة را: بيار مرا آبى، پس گرفت فاطمه قدح چوبين را وپر كرد آن را به آب، پس گرفت آن حضرت آن را وانداخت آب دهن مبارك خود را دروى وفرمود فاطمه را: پيش آى، آمد فاطمه، پس پاشيد آب را در ميان سينه شريف وسر مبارك وى وفرمود: خداوندا من پناه ميدهم به تو او را وذريت اورا از شيطان رانده شده، پستر گفت: پشت كن اي فاطمه به جانب من پس پشت كرد به جانب آن حضرت، پس ريخت آب آن حضرت ميان شانه هاى او وفرمود: خداوند من پناه ميدهم به تو اورا وذريت اورا از شيطان رجيم.
باز فرمود آن حضرت: بياريد مرا آب، گفت علي: دانستم آنچه ميخواهد آن حضرت، پس ايستادم وپر كردم كاسه وآوردم آب را، پس گرفت آن حضرت