سوخت ز سوز ساز تو مفتقر نوال تو صورت شاهد ازل جلوه گر از جمال تو * معنى حسن لم يزل در خور خط و خال تو جام جهان نماى جم ساغر درد نوش تو * طلعت ليلى قدم آينه مثال تو كوكب درى فلك شمع در سراى تو * سرمه ديده ملك خاك ره نعال تو عرصه فرش ساحت گوشه نشين گداى تو * قبه عرش حلقه منطقه جلال تو دفتر علم و معرفت نسخه حكمت و ادب * نقطه مهملى است در دائره كمال تو ماه دو هفته بنده حسن يگانه روى تو * پير خرد بمعرفت كودك خرد سال تو رفرف عقل پير اگر از سرسدره بگذرد * باز نمى رسد به اول قدم خيال تو نخله طور اگر گهى دم زند انااللهى * داد سماع مى دهد مطرب خوش مقال تو گلشن جان نمى دهد چون تو گلى دگر نشان * خلد جنان نپرورد سرو باعتدال تو خضر اگر چه زندگى زاب حيات يافته * باز كند دوندگى در طلب زلال تو أي به فداى ناز تو وان دل دلنواز تو * سوخت ز سوز ساز تو مفتقر نوال تو " كمپانى "
(٣٦٤)