پس از آنكه آنان را از كار خود باز داشته، و حجت و دليل را برايشان تأكيد نمودى، با آنان كارزار كردى، بيعتت را شكسته و بر پروردگار و جدت خشم نموده و با تو جنگيدند، بر زخم زبانها و ضربه ها ايستادگى كرده، و لشكريان ستمگر را درهم كوبيدى، در گرد و غبار بر خاسته در ميدان كارزار با ذو الفقارى وارد شدى كه گويا على مرتضى در آنجا حضور دارد.
آنگاه كه تو را پايدار و ثابت قدم و شجاع يافتند، با شرارت و كينه توزى قدم به ميدان گذارده، با حيله و بدى خود با تو جنگيدند، و آن شخص ملعون به لشكريانش دستور حمله داد، تو را از آب و وارد شدن به آن باز داشته و بجنگ و كار زار كشاندند، و بر اين امر شتاب ورزيدند، تيرها و سنگها را به طرف تو پرتاب كرده و دستهاى جنايتكارشان را براى نابوديت گشودند.
احترام تو را حفظ نكرده، و از عواقب كارهايشان در كشتن فرزندان و تاراج اموالت نهراسيدند، تو پيش قدم در سختى ها و تحمل كننده آزار و اذيتها بودى، فرشتگان آسمانى از صبر و شكيبائى ات در شگفت شدند.
پس از هر سو تو را محاصره كرده و زخمهاى عميقى بر تو وارد ساختند، در حالى كه براى تو ياورى نمانده بود ميان تو و شب مانع شدند، تو متحمل رنجها و صبور و شكيبا بودى، و از زنان و فرزندانت دفاع مى نمودى.