حضرت را گرفت و گفت: اى پسر برادرم مرا به قبرستان بقيع ببر، امام أو را به آنجا برد، زمانيكه وسط قبرستان رسيدند امام را به كنارى كشيد و با صداى بلند فرياد زد: اى در گور قرار گرفته ها امرى كه (خلافت) براى آن با ما مى جنگيديد در دست ما قرار گرفته در حالى كه شما پوسيده ايد.
امام فرمود:
خداوند موهاى سفيه و چهره ات را زشت گرداند.
آنگاه امام دستش را از دست أو جدا ساخت و او را رها نمود.