(إن القرآن انزل على سبعة أحرف فاقرؤا ما تيسر منه) (1).
2. اختلافاتي كه در زمان عثمان پديد آمد: يعنى همان جرياناتي كه ضمن مبحث مربوط به (پيدايش قراآت وتطور آنها) بازگو ساختيم.
سخنان دانشمندان در زمينه ء مأخذ قراآت = سنت وحديث يا يگانه مأخذ قراآت:
بارى، ما به اين نتيجه مى رسيم كه روايت از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) [ومعصومين (عليهم السلام)] مأخذ منحصر به فرد ومنبع اصيل قرائت از ديدگاه علماء اسلامي است.
* طى حديث ابن الجزرى از عمربن خطاب، وزيد بن ثابت (از جمع صحابه) وابن منكدر، وعروة بن زبير، و عمر بن عبد العزيز، وعامر شعبى (از جمع تابعين) آمده است كه اينان مى گفتند:
(قرائت، سنتى است كه بعدى از قبلى دريافت مى كند، پس قرآن كريم را همانگونه كه آنرا فراگرفتيد قرائت كنيد) (2).
* اسماعيل بن ابراهيم هروى مى گفت:
(سنت اين است: قرائت در صورتي معتبر مى باشد كه روايت مربوط به آن نقلا وقراءة ولفظا متصل باشد، و درباره ء هيچيك از روات وناقلان آن قرائت، خدشه أي از سوى علماء ديده نشود) (3).
* أبو عمرو عثمان بن صلاح مى گفت:
(بايد قرائتي كه بدان عمل مى شود، نقل آن، از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به عنوان قرآن، متواتر، ويا مستفيض باشد) (4).
* ابن الجزرى مى گويد:
(بايد قارى - از اقراء به قرائتي كه طبق رأى أو درست ونيكو به نظر مى رسد، ودر زمينه ء آن نقل وروايتي وجود ندارد - بر حذر باشد، ونيز بايد از اقرائى كه از نظر قواعد عربي ولغوى درست مى نمايد، ولى فاقد روايت است خوددارى كند) (5).
* أبو عمرو عثمان بن سعيد دانى مى گويد:
(ائمه واستادان قرائت در مورد هيچيك از انواع قراآت قرآن به آنچه كه از لحاظ لغت، رايج تر، ومنطبق تر با قواعد عربي است وقعى نمى نهند، بلكه بر آن قراآتى تكيه مى كنند كه از ثبوتى فزونتر وصحتى بيشتر در نقل برخوردار باشد. وقتى روايت ونقل در رابطه با قرائت ثابت شود نه قياس ومعيارهاى قواعد زبان عربي مى تواند آنرا مردود سازد، ونه رواج لغت مى تواند اعتبار آنرا متزلزل كند، زيرا قرائت، سنتى است كه بايد از آن پيروى نمود (6).
* گولدزيهر مى گويد:
(صحت هيج قرائتي مورد تأييد قرار نمى گيرد، وهيچ قرائتي در دائره ء تعبير قرآني راه نمى يابد - تعبيري كه داراى اعجاز است ومردم را به مقابله ومعارضه ء با خود دعوت مى كند - مگر آنكه بتوان آنرا به ادله ء روائي موثق و مطمئن مستند ساخت) (7).
* نوري صفاقسى مى گويد:
(قرائت، سنتى شايسته ء پيروى، وروايت محض است، لذا اثبات وتواتر آن ضروري ولازم است. وبراى