جامع الشتات (فارسي) - الميرزا القمي - ج ٤ - الصفحة ٤٢٨
دارد. 1 بلكه از بعضى حكايت دعوى اجماع هم بر آن شده. و اما هر گاه از آن مرض صحت بيابد و به مرض ديگر بميرد، يا بعد از دخول بميرد عقد صحيح است، و همه احكام آن بر آن مترتب است.
پس بايد ملاحظه كرد كه رعاف را مرض مىگويند يا نه؟ -؟ و اين كه مجموع رعاف ها يك مرض است يا هر يك مرض على حده اند. پس بنا بر اين كه رعاف را مرض نگويند، يا آن كه هر يك از آنها مرض على حده باشد، باز عقد صحيح است و آثار آن بر آن مترتب مىشود. به جهت آن كه مفروض اين است كه در حال رفع عقد كرده. و اما بنابر اين كه مرض باشد و مجموع را يك مرض مىدانيم كه صادق باشد كه در حال رفع رعاف عقد كرده آن هم در حال مرض بوده، پس عقد باطل مىشود به جهت عدم دخول. نه مهر مىبرد و نه ميراث. و در اين معنى رجوع بايد كرد به اطبا.
و بدان كه: محتمل است كه در اين مسأله جارى بشود همان سخنى كه در مسأله (منجزات مريض) ذكر كرده اند كه (آيا شرط است در مرض اين كه مخوف باشد يا مطلق مرض كافى است) وفقها در آنجا مثل درد چشم و درد دندان و فالج و امثال آنها را در حكم صحت گرفته اند. و امثال آزارهائى كه قطع به هلاك در آنها هست، مثل قطع حلقوم و مرى، و دريدن شكم و بيرون آوردن احشا، يا ظن غالب، مثل طاعون واسهال مفرط، و زخمى كه به سر بخورد و به اماغ برسد، آنها را از جمله آزار مخوف كه جزما حكم منجزات بر آن مترتب مىشود، گرفته اند. و بعضى مساوى الطرفين است مثل تب مطبقه. بخلاف تب غب وربع كه اظهر در آن عدم خوف است مگر اين كه با آنها سرسام يا رعاف مفرط يا ذات الجنب باشد.
و به هر حال: هر چند در مسأله منجزات، اظهر در نظر حقير (خروج از اصل) است و محتاج به دانستن آنها نيستيم. لكن اظهر اين است كه بنابر قول اعتبار ثلث، مخوف بودن مرض شرط باشد. و از اخبار چنين مستفاد مىشود كه حكمت چون عدم اضراربه ورثه است، و غالب اين است كه اضرار در اين وقتى است كه در مرض مخوف تنجيز بكند. و چون دور نيست كه حكمت در مسأله ما هم حرمان ورثه باشد از مقدارى كه به اين زوجه مىرسد از ميراث، و از اين جهت است كه اظهر و اقوى اين است كه در همين

1 - وسائل: ج 17، ابواب ميراث الازواج باب 18 ح 1 و 2 و 3.
(٤٢٨)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 423 424 425 426 427 428 429 430 431 432 433 ... » »»
الفهرست