كتاب الهبات (من المجلد الثانى) 67: سؤال: هر گاه زيد يك دانگ از آب معين هبه كند به عمرو ولد خود با املاك و باغات. و املاك و باغات زيد در آن قريه زياده بر آب او است. والحال عمرو مىگويد كه تو يك دانگ از آب وملك به من داده اى من از همه ملك يك دانگ را مىگيرم. و زيد مىگويد: به قدر آب ملك بگير و زرع كن. و صيغه هبه بر مطلق آب وملك جارى شده. و تعيين نشده (؟).
جواب: هر گاه اين ملك تعلق به آن آب دارد (1) كه تابع آن باشد در خريد و فروش، كه هر وقت گويند (يك دانگ آب وملك را فلان كس فروخت) مراد مجموع يك دانگ آن زمين باشد، در اينجا قول عمرو مقدم است. و هر گاه در صورت مزبوره گفته باشد كه (يك دانگ آب و به قدر آنچه اين آب كفايت آن كند از زمين تابع آن به تو بخشيدم) در اين صورت عقد هبه باطل است، به سبب جهالت عين موهوبه. و همچنين هر گاه آن زمين تابع آب نباشد، و آب، ملكى كه متعلق به آن باشد و تابع آن باشد، ندارد، و لكن واهب املاك على حده دارد. و يك دانگ آب با هر قدر زمين كه از آن شرب شود به او ببخشد، آن نيز باطل است. به جهت جهالت.
خصوصا اينكه غالبا امر آب مختلف است به حسب اوقات و سنوات.