جواب: در صورت عذر تاخير اخذ به شفع وعدم قدرت بر آن: ظاهر اين است كه در صورت جهل به فوريت حق اخذ به شفع وعدم تقصير در اخذ مسأله، تواند اخذ به شفع كرد. هر چند مدت متمادى شده باشد و بايع فوت شده باشد. و لكن گاه است كه امر منجر به مرافعه شود، و به مقتضاى آن بايد معمول داشت.
74: سوال: هر گاه زيد در زمين سراشيب حصارى داشته و عمرو نيز در ما فوق حصار مزبور يك قطعه زمين داشته. و از قديم الايام آب برف و باران زمين مزبور مع ما فوق آن از ساحت درگشا و راه حصار مزبور مىگذشته و به دره مىرسيد. حال زيد صاحب حصار را مىرسد كه در ساحت مزبور احداث عمارت نموده مانع از مرور آبهاى مزبوره بشود يا نه؟ -؟. و هم چنين عمر و صاحب زمين را مىرسد كه بعد از تعمير زمين مزبور ساحت مذكور را مصب ماء الميزاب و مطرح الثلج قرار دهد به قوت حق الممر قديم يا نه؟ -؟.
جواب: طريقه مستمر قديم كه بلا منازع بوده نمىتوان بر هم زد بدون حجت شرعيه.
و زيد را نمىرسد كه مانع جريان آب زمين عمرو شود. و ليكن عمرو هم به قدر حاجت همان مجرا استحقاق دارد و علاوه بر آن تصرف نمىتواند كرد. و شكى نيست كه مصرف جريان آب باران از پشت بام و انداختن برف در زمين، بيشتر است از تصرف سابق. چون در آن وقت كه زمين عمرو عمارت نبود قدرى آب باران و برف به تدريج بر زمين فرو مىرفت و قدرى جارى مىشد به ساحت زيد، والحال اكثر آن برف وبارانها به ساحت زيد مىآيد. پس زيد مانع آن زيادتى تصرف، مىتواند شد.
75: سئوال: هر گاه ريشه درخت باغ زيد از زير زمين به زمين عمرو بروز نموده در زمين عمرو نهالى از آن ريشه سبز شود. آيا نهال مزبور از زيد است يا عمرو؟ -؟. وعمر را مىرسد كه ريشه مزبوره را قطع كند مثل شاخ يا نه؟ -؟.
جواب: نهال مال زيد است و لكن عمرو را مىرسد كه بگويد كه نهال را ازاله كن.
بلكه مىتواند بگويد اين ريشه را هم قطع كن. و اگر او نكند، خود هم مىتواند كرد.
76: سئوال: آب انبارى كه وقف عام است كسى در وقت تنگابى از قناتى - كه بعض آن وقف، و بعض آن خالصه، و مالك قدرى از آن صغير، و بعضى كبير، و بعضى غايب [اند] -