پس بهترين اقوال، قول وسط است و اخبار بسيار هم دلالت بر آن دارد و سند بعضى از آنها معتبر است. و لكن به شرط عدم لزوم غرر و سفه كه ظاهر آن اخبار هم اين است. و ظاهر اين است كه مراد قائلين هم اين باشد. و مراد آن جماعت كه تفصيل دادهاند (به اين نحو كه مقصود بالذات را آن شيئ معين قرار بدهد نه مجهول) اگر اين است كه ما گفتيم (كه حيله گريز از جهالت باشد و قصد معامله را در اين بكند تا حلال باشد) منافات ندارد با آنچه ما گفتيم. و حاصل معنى مقصود بالذات، در اين بيعها اين است كه مراد بالذات از بيع، تعلق انشاء عقد بيع، است بالذات به آن شيئ معين. به جهت گريز از حرام نه اينكه مطلوب و مشتهى و داعى در آن بيع اين است. زيرا كه خواهش و شهوت و موافق طبع او بر آن است كه عوض در برابر آن مجهول باشد، در بيع مجهول. و در برابر آن وجه عمده باشد در مسئله ربا.
مانند خوردن كاسهء دوا ارادهء خود را بالاختيار متعلق مىكند به جانب خريدن آن جزء معين با آن وجه قليل، پس كسى در اين مقام گمان نكند كه چگونه مىشود كه مقصود بالذات مشترى از خريدن يك كف ماهى به صد درهم همان حصول يك كف ماهى باشد. بلكه مقصود بالذات آن، حصول ماهى بسيار است كه مظنون است كه در نيزار باشد.
و اگر مراد ايشان اين است كه بايد از باب بيع خانه باشد با جهالت پى و ريشهء آن و جهالت آبى كه در چاه آن خانه است، پس آن داخل ما نحن فيه نيست. و در آن اشكالى نيست به جهت آنكه تبعيت در آنجا در نفس مبيع است نه در مقصود به بيع. به جهت آنكه در آنجا (يعنى در بيع خانه) گاه هست كه هيچ يك از بايع و مشترى متفطن پى و