در شب جمعه اى به قبرستان قريش رفتم - تا آنجا كه گويد:
در آن حال بودم كه كنار قبر حضرت كاظم (عليه السلام) صداى پاى زائرى را شنيدم - تا آنجا كه گويد - به من فرمود: اى ابا الحسين بن ابى بغل چرا دعاى فرج را نمى خوانى؟ گفتم: اى آقايم آن دعا كدامست؟ فرمود:
دو ركعت نماز گذارده و مى گويى:
اى كسى كه كار زيبا را آشكار و كار زشت را پوشانيد، اى آنكه بر جنايت توبيخ و مؤاخذه ننموده و حجابها را نمى درد، اى آنكه منتش بزرگ و چشم پوشيش گرامى و گذشتش بزرگوارانه است، اى صاحب گذشت نيكو، اى آمرزنده گسترده، اى آنكه دو دست رحمتش گشوده، و اى داناى هر سخن اسرار آميز، اى مرجع هر شكايت و ياور هر ضعيف، اى آغاز گر نعمت قبل از استحقاق داشتن به آن.
اى پروردگار - ده بار، اى آقائم - ده بار، اى مولايم - ده بار، اى هدفم - ده بار، اى نهايت آرزويم - ده بار.
از تو مى خواهم به حق اين نامها و به حق محمد و خاندان پاكش - كه بر تمامى آنان درود باد - ناراحتيم را بر طرف و غم و اندوهم را زائل و بر من گشايش عطا نموده، و حالم را اصلاح فرمائى.
بعد از آن هر دعائى را خواسته باشى خوانده و حاجتت را ذكر مى كنى.