خود صادر اولى وز اول * يك صادر ديگر مصدر آوردى از گلشن غيب عالم قدس * يك گلبن گل معطر آوردى از شاخ درخت آفرينش * از كشته خويشتن برآوردى هم تلخى كأم ما از امروز * بيرون كردى و شكر آوردى عالم عرض است و اندر أين عالم * از جوهر خويش جوهر آوردى هم از پس پرده سر پنهان * پيدا كردى و يكسر آوردى جانى به جهان دوباره دادى * يك باره روان ديگر آوردى أي آينه خدا نمائى * أين آينه را تو مظهر آوردى أين تاج شفاعتست كامروز * در قوس نزول باسر آوردى بالاتر از آن مقام محمود * بيت الحمدى تو برتر آوردى مستوره خلق و اسم أعظم * بر لوح قضا مقدر آوردى هم نور وجود فاطمى را * در أين عالم بپيكر آوردى از ميوه جنت أين وديعت را * در مخزن صلب أطهر آوردى از بهر محك نقد ايجاد * صراف وجودى و زر آوردى هم جنت خلد را به دنيا * بر أين صورت مصور آوردى سهل است هزار حور و غلمان * رضوان خداى أكبر آوردى أي پادشه سرير لولاك * بر فرق وجود أفسر آوردى هم سايه فكندى بر سر خلق * أي طاير قدس شهپر آوردى برهان پيمبرى است با تو * يا آنكه چو خود پيمبر آوردى هم نور مقدس الوهيت را * بر ديده پاك حيدر آوردى
(٤٢٣)