كشاف الفهارس - السيد محمد باقر حجتى - الصفحة ١٥٣
- منظور از عموم و (عامه) نزد آنان عبارت از آن وجهى بود كه اهل مدينه واهل كوفه بر آن توافق داشتند، كه ناگزير مى بايد آنرا اختيار مى كردند.
- احيانا اهل حرمين (مكه ومدينه) را از تعبير (عامه وعموم) در مدنظر مى گرفتند.
- ونيز گاهى هدف آنها از (عامه) عبارت از آن وجهى بود كه نافع وعاصم در آن اتفاق نظر داشتند، لذا قرائت اين دو استاد مطمئن ترين قراآت وداراى صحيح ترين سند وفصيح ترين قراآت در عربيت محسوب مى گرديد. وقراآت ابى عمرو وكسائي - به ويژه از نظر فصاحت - در نوبتي پس از قراآت نافع وعاصم قرار داشت) (1).
اگر ما بخواهيم راجع به تطور مقياس قراآت متواتره - كه از قرن چهارم پديد آمده - آشنائى به هم رسانيم و درباره ء آنچه ابن خالويه در كتاب القراءاتد كرده است آگاه گرديم، بايد اين تطور را در همان شرط سوم (پذيرش عامه) ترسيم كنيم. واحيانا اين تطور به وضع وايجاد قيود مضبوط وشرائط كافى فزونترى بر مى گشت تا مبادا قرائت از اداء وظيفه ء خود در جهت حفظ ونگاهبانى لفظ ونص قرآن كريم، خارج وناتوان گردد.
مرحله ء شانزدهم عصر تطور مقياس امتياز ميان قراآت صحيح وقراآت غير صحيح:
در اين مرحله، مقياسي كه مكى ابن ابى طالب براى تشخيص وامتياز ميان قراآت صحيح وغير صحيح ياد كرده بود تطور يافت. منظور از ذكر اين مقياس آن بود كه مبادا در قرائت قرآني، قرائتي - كه از قراآت قرآني نبوده - نفوذ كند، از قبيل قراآت غير مسند، وقراآتى كه روايات مربوط به آن ضعيف است، وقراآتى كه متواتر ويا مستفيض نيست، ويا قراآتى كه آنرا فقط يك راوي از قراء سبعه نقل كرده ونتوان آنها را - به خاطر آنكه سند آنها قطعي نيست - به عنوان قرآن برشمرد.
همه ء اين نگرانيها وتطور مقياس از آنرو بودكه شرط سوم يعنى پذيرش وتوافق عامه احيانا به گونه أي تلقى مى شد كه نمى توانست به وظيفه ء خود - يعنى به ضبط ومصونيت قرآن وقرائت صحيح آن قيام كند، لذا اين شرط ووصف را مى بايد به شرط ووصفي - كه از دقتي فزونتر وتوانائى بيشتر در اداء اين وظيفه برخوردار است - دگرگون مى ساختند.
مقياس صحت واعتبار قراآت در اين مرحله:
مقياس صحت قراآت بدينصورت تطور ودگرگونى يافت كه مى بايد قرائت داراى شروط واركان زير مى بود:
1) صحت سند.
2) انطباق با قواعد عربيت ولغت.
3) انطباق با رسم الخط مصحف عثماني.
كواشى موصلي (م 680 ه‍. ق) مى گويد:
(هر قرائتي كه داراى سندى صحيح ومتضمن مجوزى در عربيت مى باشد، وتلفظ آن با رسم الخط عثماني منطبق به نظر رسد بايد آنرا از جمله ء (أحرف سبعه) أي دانست كه طى روايات بدانها تصريح شده است، ولو آنكه آنرا هفتاد هزار نفر - بطور دسته جمعى ويا پراكنده - روايت كرده باشند.

1. الابانة، ص 48 - 50.
(١٥٣)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 148 149 150 151 152 153 154 155 156 157 158 ... » »»