به نظر مى رسد مؤلفات دانى ومعاصرانش، يعنى دانشمندان قراآت در سده ء پنجم هجري امثال: بغدادي، نويسنده ء كتاب الروضة، ورعينى، مؤلف كتاب الكافي، ومكى، صاحب كتاب التبصرة، وطبرى، مؤلف كتاب التلخيص، و اهوازي، صاحب كتاب الموجز وديگران، مرز جداكننده ء ميان قراآت صحيح وقراءات شاذه هستند، وبه ويژه مؤلفات دانى - باشهرت خود، واقبالي كه از سوى دانشمندان برخوردار گشت، واينكه كتاب التيسير أو در الشاطبية به رشته ء نظم در آمد، وشروح وبررسيهايى كه در رابطه ء با آن انجام گرفت - باعث گشت ميان قراآت صحيح وقراآت شاذه امتيازى آشكار مشخص گردد.
به اين دليل:
كه ما در مؤلفات وآثار مدون قرن چهارم، امثال كتاب السبعه ء ابن مجاهد، قراآتى را مى يابيم كه از ديدگاه ابن مجاهد وشاگردش، ابن خالويه، متواتر به نظر مى رسيدند (1)، لكن دانشمندان سده ء پنجم وعلماء بعد، اين قراآت را، به عنوان قراآت شاذه برشمردند. ما نمونه هايى از اينگونه قراآت را كه - از ديدگاه ابن مجاهد وابن خالويه، متواتر معرفى شدند، لكن بر حسب نظر رجال سده ء پنجم به بعد به عنوان قراآت شاذه تلقى مى شدند - مى آوريم:
1) ابن كثير (غير المغضوب) را درسوره ء فاتحه به نصب راء (غير) قرائت مى كرد.
2) همو (لاحدى الكبر) را در سوره ء مدثر، بدون همزه، (لحدي الكبر) قرائت مى نمود.
وقراآت شاذه أي كه در مختصر البديع ابن خالويه آمده است نمونه أي از اينگونه قراآت مى باشد، مانند:
3) قرائت ابن كثير - به روايت بزى - كه در سوره ء نور، (سحاب ظلمات) مى خواند كه سحاب را به ظلمات اضافه مى كرد وبدون تنوين در باء (سحاب) قرائت مى نمود.
اينها نمونه هائى از قراآت به شمار مى روند كه دانشمندان سده ء چهارم آنها را متواتر بر مى شمردند (2).
در نتيجه بايد عصر دانى را عصر جدايى وامتياز ميان قراآت صحيح وشاذه دانست.
مرحله ء پانزدهم در اين مرحله علماء درصدد تفريد (يعنى نگاشتن مفرده ها) وتسديس (ششگانه سازى) وتثمين (هشتگانه سازى) وتعشير (ده گانه سازى) قراآت بر آمدند تا اين توهم را از ذهنها بيرون برانند كه منظور از (أحرف سبعه) - در حديث (أنزل القرآن على سبعة أحرف) (3) - عبارت ازقراآت قراء سبعه نيست، قراء سبعه أي كه قراآت آنها را ابن مجاهد انتخاب نموده ومعتبر برشمرده وقراآت ديگر را (شاذه) معرفى كرده است.
ابن الجزرى مى نويسد:
(امام، شيخ الاسلام، أبو الفضل عبد الرحمن بن احمد رازى (م 454 ه. ق) مى گويد: علماء دست اند كار تقسيم قراآت به هشت وده گشتند، وبر عدد هفتگانه افزودند تا توده ء مردم تصور نكنند (سبعة أحرف) عبارت از قراآت قراء سبعه أي است كه ابن مجاهد بدانها بسنده وآنها را اختيار نموده است) (4).
آنگاه مى گويد: (من فقط به خاطر همين هدف به تثمين وتعشير ويا تفريد قراآت دست يازيدم).
منظور از (تفريد) اين است كه مستقلا كتابي درباره ء يك قرائت تدوين شود، چنانكه مراد از (تسديس) عبارت از اين است كه فقط شش قرائت ذكر گردد، وهمينگونه تثمين وتعشير و.. تا بدينوسيله روشن شود كه قراآت سبع موجود در كتاب السبعه ء ابن مجاهد عبارت از (أحرف سبعه) نيست كه در حديث (أنزل القرآن على سبعة أحرف) جلب نظر مى كند، واحيانا قراآتى جز قراآت سبع نيز وجود دارند كه مانند آنها از تواتر وصحت برخوردار هستند.