بايد بر اين مزايا افزود كه اين قراء داراى فضايل ومزايا وويژگيها، وبدانها معروف ونامور، ونيز عملا نسبت به وجوه قرآن به پركارى مشهور بوده اند وتنها از آگاهى - منهاى عمل به وجوه قرآن - برخوردار نبوده اند، بلكه با اين وجوه عملا در مقام إقراء سروكار داشته اند) (1).
* دمياطي (م 1117 ه. ق) مى نويسد:
(بايد بدانيم عاملي كه باعث اخذ قرائت از قراء مشهور شد، وقرائت قراء ديگر به عنوان ملاك قراآت قرآن كريم تلقى نشد اين است كه اختلاف مربوط به قراآتى - كه رسم الخط مصاحف عثماني آن قراآت را پذيرا بوده است - رو به ازدياد گذاشت، وعثمان مصاحفى را به سرزمين هاي شام ويمن وبصره وكوفه ومكه وبحرين فرستاد، ويك مصحف را در مدينه براى خود نگاه داشت كه آنرا مصحف امام مى نامند. بدعت پيشگان طبق رأى خود قرآن كريم را به گونه أي كه تلاوت قرآن بدانگونه روا نبوده است قرائت ويا إقراء مى كردند. وهمين امر موجب گشت مسلمين تصميم بگيرند بر قراآت قراء مورد اعتماد وافرادي موثق، متفقا رأى دهند. لذا بر آن شدند از هر سرزمين وياشهرى - كه مصحفي از طرف عثمان به سوى آن فرستاده شده بود - پيشوايان وقرائى را گزين كنند كه معروف به امانت در نقل ودرك صحيح وكمال علم بوده وعمري را در قرائت وإقراء سپرى ساخته بودند و كارشان مشخص بود، واهل سرزمينى كه اين قراء در آن مى زيستند بر عدالت آنها متفق الرأى بوده وقرائت آنان نيز نسبت به رسم الخط مصحفي كه عثمان براى آنها فرستاد ناسازگار نبوده است) (2).
* محمد جواد عاملي (م 1226 ه. ق) يادآور مى شود:
(چون ضبط راويان قراآت - به علت كثرت بيش از اندازه ء آنها - در وسع مردم نبوده است در ميان قراآتى كه موافق رسم الخط مصحف عثماني بوده است به قراآتى بسنده كردند كه حفظ آنها آسان به نظر مى رسيد، وقرائت بر طبق آنها منضبط مى نمود. لذا به قراآت كسانى روى آوردند كه مشهور به ضبط وامانت وصرف عمرى طولاني در امر قرائت بوده ومردم در فرا گرفتن قرائت از آنها داراى اتفاق نظر بوده اند. در نتيجه از ميان جمع قراء در هر يك از سرزمين پنجگانه ء يادشده امام وپيشوائى در قرائت انتخاب كردند، كه عبارتند از: نافع، ابن كثير، أبو عمرو، ابن عامر، عاصم، حمزه، وكسائي) (3).
طبقه بندى قراء از نطر ابن مجاهد:
آنگاه كه برمى گرديم وعلت انتخاب (قراء سبعه) را از خود ابن مجاهد جويا مى شويم مى بينيم وى در مقدمه ء كتاب السبعة مى گويد:
1) پاره أي از قراء وحاملان قرآن كريم، معرب يعنى آگاه به وجوه اعراب وقراآت، ولغات ومعانى كلام، و بيناى به عيوب قراآت، واهل نقد آثار واخبار مى باشند. اينان همان پيشوايانى هستند كه حفاظ قرآن كريم از بلاد اسلامي به آنها روى آورده وحل مشكل مربوط به قرائت را نزد آنان جستجو مى كنند.
2) گروهى از قراء به اعراب كلمات قرآن وقواعد عربي آگاه هستند ودرقرائت گرفتار لغزش نمى شوند، اما به جز اين كار داراى آگاهيهاى ديگرى نيستند. اينگونه قراء به سان اعراب صحراگرد وباديه نشينانى هستند كه طبق زبان خود، قرائت وتكلم مى كنند، ودر ايجاد دگرگونى زبان خويش ناتوان مى باشند، وكيفيت خواندن و مكالمه ء آنها - كه با قواعد زبان هماهنگى دارد - فطرى است.
3) عده أي از قراء را بايد عبارت از افرادي برشمرد كه فقط قادرند آنچه را كه از ديگران فراگرفته اند اداء نمايند نه از اعراب وقواعد عربي آگاهى دارند ونه چيز ديگرى مى دانند. اين دسته از قراء عبارت از حافظان قرآن