بن تغلب، أو را كتب وآثاري است كه عبارتند از كتاب معاني القرآن كه نبشتارى لطيف وكم حجم است، وكتاب القراءات (1).
3. مقاتل بن سليمان (م 150 ه. ق)، كه كتاب القراءات را نگاشت.
4. أبو عمرو بن علاء (م 154 ه. ق)، كه القراءات را تأليف كرد.
5. حمزة بن حبيب زيات (م 156 ه. ق).
6. زائدة بن قدامه ء ثقفي (م 161 ه. ق)، كه از أو است كتابي به نام القراءات.
7. عبد الحميد بن عبد المجيد (اخفش اكبر) (م 177 ه. ق)، أبو على اصفهاني درباره ء أو آورده است: (وى كتب فراوانى در قراآت وعلوم عربيت تأليف كرد) (2).
8. هارون بن موسى اعور (م حدود 170 تا 180 ه. ق)، ابن الجزرى در غاية النهاية مى نويسد: (أبو حاتم سجستاني گفته است: نخستين كسى كه در بصره، وجوه قراآت را سماع كرده ودرباره ء آن كتاب نوشت، وقراآت شاذه را بررسى نمود وآنها را جدا كرد ودر اسناد آنها كاوش به عمل آورد، هارون بن موسى اعور مى باشد كه از قراء به شمار مى رفت) (3).
9. هشيم بن بشير سلمى (م 183 ه. ق)، ابن النديم مى نويسد: وى را كتب وآثاري است كه عبارتند از:
كتاب السنن در فقه، كتاب التفسير وكتاب القراءات. (4).
10 عباس بن فضل انصاري (م 186 ه. ق)، كه أو را كتابي است به نام القراءات.
11. على بن حمزه ء كسائي (م 189 ه. ق)، كه يكى از قراء سبعه مى باشد (5).
12. اسحق بن يوسف ازرق (م 195 ه. ق)، كه كتاب القراءات را نگاشت.
13. يحيى بن مبارك يزيدي (م 202 ه. ق)، كه كتاب قراءة ابى عمرو بن علاء را تأليف كرد (6).
14. يحيى بن آدم (م 203 ه. ق)، كه كتابي به عنوان القراءات بدو منسوب است.
15. يعقوب بن اسحق حضرمى (م 205 ه. ق)، نام اثر أو در قراآت، الجامع است كه در آن همه ء اختلاف وجوه قرآن را گردآورده وهر حرف وقرائتى را به كسى كه بدان قرائت كرده منسوب داشته است (7).
16. أبو زيد انصاري نحوى (م 215 ه. ق)، كه كتابي با عنوان قراءة ابى عمرو بن علاء را نگاشت.
17. ابوذهل احمد بن ابى ذهل كوفى، كه قرائت رااز كسائي روايت كرده است. وى نيز كتابي تحت عنوان قراءة ابى عمرو بن علاء دارد.
18 مغيرة بن شعيب تميمي، كه حروف وقراآت را از كسائي روايت كرده وكتاب قراءة الكسائي را نگاشت.
19. عبد الرحمن بن واقد واقدى (م 209 ه. ق)، كه أو را كتابي است به نام الكسائي (8) ونيز كتاب القراءات (9).
20. أبو عبيد قاسم بن سلام (م 224 ه. ق)، ابن الجزرى مى نويسد:
(اولين پيشواى معتبر وقابل اعتمادي كه قراآت را در يك كتاب گردآورد، أبو عبيد قاسم بن سلام مى باشد، وى با محاسبه ء قراء سبعه، شمار قراء را در بيست وپنج تن معرفى كرده) (10).