قعر در هر چيزى از ملاحظه (متعارف الاوساط) مستفاد مىشود چنان كه انسان طويل و انسان قصير، و درخت طويل و درخت قصير، و چون طول عبارت است از ابعد ابعاد واكثر آنها به حسب كم در جسم و اجسام به حسب انواع در اين معنى مختلفاند، پس، از آن متعارفى كه اغلب افراد آن به آن به آن اندازه مىباشند مقدارى از براى ابعد ابعاد ثلاثه آن هست، پس هر گاه زايد بر آن مقدار شد آن را طويل مىگويند. و اگر قصر باشد آن را قصير مىگويند.
پس مبدأ اشتقاق در (زمان طويل) (1) غير [از] اصل معنى طول، است كه در مطلق جسم ملاحظه مىشود. پس طويل و قصير را در زمان كه (كم غير قار) است (2) نيز به ملاحظه اوساط از منه ملاحظه مىكنند. پس بايد ملاحظه (ايام متعارفه مطلق اجاره با اجاره اعيان موقوفه) را اعتبار كرد كه غالبا مطلق املاك يا املاك موقوفه را بيش از آن اجاره نمىدهند، زايد بر آن را طويل مىنامند. و هر گاه تحديد آن اضطرابى داشته باشد علاج آن همان است كه در ساير امور موكوله به عرف منصرف مىكنند، كه متقين المصداق بى اشكال را، در طرفين نفى و اثبات وضع مىكنند. چون معلوم الحكم است. و در مشكوك فيه رجوع به اصل مىكنند. مثلا غالب اين است كه از سه سال بيشتر اجازه نمىدهند. پس اجاره بيست سال و سى سال خارج است از متعارف جزما. و اجاره يك سال و دو سال داخل است جزما. و اجاره هفت سال و هشت سال و ده سال مشكوك فيه است، و اصل اقتضاى جواز مىكند، مگر اين كه بالخصوص خلاف مصلحت باشد. و در آن نه از راه اين است كه قيد (طويل) مانع است، بلكه به جهت عدم مصلحت است.
257: سوال: زيد در مرض الموت به اجاره صحيحه شرعيه به داد همگى شش دانگ مزرعه (ارشت) (3) و چند مزرعه و خانه ديگر را به اولاد ذكور خود صغيرا و كبيرا در مدت