پنجاه سال - كه عبارت از (پنجاه رفع محصول) شتوى وصيفى، بوده باشد - در عوض مبلغ معين. و در ضمن عقد اجاره شرط نمود كه تعميرات خانهها و مزارع جزئا وكلا، و تحميلات ديوانى مزارع كلا و جزئا در عهده مستأجرين باشد. و صيغه مواجره اصالتا و ولايتا بينهم جارى شده.
چون سه دانگ از مزرعه (ارشت) را موجر به جهت تركه خود به موجب وصيت نامچه على حده موضوع داشته، لهذا در ضمن عقد مواجره شرط شده كه بعد از آن كه موجر قبل از انقضاى مدت اجاره فوت شود اختيار فسخ اجاره سه دانگ مزرعه ارشت، با وصى باشد كه فسخ اجاره را نموده و به وصيت عمل نمايد.
و هم چنين: اجاره داد زيد مزبور كل شش دانگ يك حجر طاحونه خود را با اولاد ذكور خود به مدت معين و مبلغ معين. و صيغه مواجره اصالتا و ولايتا جارى. حال ساير ورثه زيد، اجاره را قابل (1) نمىشوند. دعوى ايشان مسموع است يا نه؟ -؟ و اگر اجاره مزبوره مبنى بر محابات باشد، داخل منجزات مريض مىشود؟ آيا منجزات مريض اصل مال محسوب است يا از ثلث؟ -؟.
جواب: اولا تفسير (پنجاه سال) مدت اجاره به (پنجاه رفع محصول)، موجب جهالت مدت اجاره است. و به سبب آن عيب مىكند اجاره. چون رفع محصول در سنوات مختلف مىشود. و هم چنين شرط تعمير خانه و دهكده و مزرعه، هم شرط مجهولى است. چون مقدار آن معلوم نيست. و جهالت شرط موجب فساد عقد مىشود. و هم چنين شرط تحميلات ديوانى، هر گاه معين نباشد مشكل است به همين جهت.
و اما حكايت سه دانگ قريه ارشت: پس اصل مطلب در آن واضح نيست. اگر مراد اين است كه وصيت كرده است كه به مجرد فوت او وصى او [ثلث] آن قريه را با منافع آن، به مصرف صوم و صلات و مبرات و ساير حقوق برساند، و به جهت استصحاب حيات و اميد بقا