جامع الشتات (فارسي) - الميرزا القمي - ج ٢ - الصفحة ٤٦٥
و چون از ظاهر تذكره نقل اجماعى بر آن شده، احوط تشريك حاكم است با جد و پدر. و اما هر گاه جد و پدر نباشند، پس اظهر اين است كه كسى ولايتى به طفل ندارد نه حاكم و نه وصى. و اما مجنون، پس ظاهر اين است كه اشكالى در ولايت حاكم نيست. خواه جنون متصل به صغر باشد يا عارضى باشد.
و اما بالغ غير رشيد: پس هر گاه سفه و عدم رشد آن متصل به صغر باشد، پس در آن دو قول است. و اظهر اين است كه ولايت با پدر و جد است. و احوط اين است كه اذن حاكم هم با او ضم شود. و هر گاه سفه عارض شود بعد از بلوغ، پس مشهور اقوى آن است كه ولايت با حاكم است. و هر گاه پدر و جد نباشند، مطلقا ولايت با حاكم است. و در احكام نكاح كه مذكور شد، فرقى ما بين ذكر و انثى نيست.
206: سئوال: در وقتى كه مجتهد نباشد امور حسبيه با عدول مومنين است؟.
و اعلميت مدخليت دارد يا نه؟ - جواب: امور حسبيه بسيار است - مثل جهاد و امر بمعروف و نهى از منكر و فتوى و قضا و اجراى حدود و اعانت بر طاعت و اخذ لقيط و غير اينها - و شكى نيست كه در بسيار آنها " از جملهء علما بودن " شرط نيست چه جاى مجتهد بودن. پس ظاهر آن است كه مراد از امور حسبيه در سئوال امورى است كه موكول است به حاكم شرع (يعنى مجتهد عادل) مثل تصرف در مال يتيم در وقتى كه جد يا وصى پدر يا جد نداشته باشد. و همچنين سفيه و مجنون هر گاه طارى شده باشد جنون و سفه بعد از بلوغ و رشد (يا مطلقا، بنابر قولى). و همچنين تصرف در مال غايب و تصرف در اداى ديون و وصاياى ميت در وقتى كه وصى نباشد. و همچنين تصرف در مال غايب و تصرف در اداى ديون و وصاياى ميت در وقتى كه وصى نباشد. همچنين تصرف در بعضى اوقاف كه ناظر شرعى نداشته باشد. و گرفتن خمس و زكات از كسى كه ممانعت كند. و گرفتن حصهء امام از خمس و به نيابت او از باب تتمه به فقراى سادات دادن. و امثال اينها.
و دليل ولايت حاكم منقول است و عموم نيابتى كه از روايات مثل " مقبولهء
(٤٦٥)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 460 461 462 463 464 465 466 467 468 469 470 ... » »»
الفهرست