و اولى استدلال به حديث (نفى ضرر) (1) است كه در اكثر مسايل قسمت همان معيار است (2). پس به جهت آن كه شياع ومنع از تسلط تصرف در مال به هر نحو باشد، موجب ضرر است، پس آن مجوز قسمت است. و بعد از قسمت و تميز حق، ثانيا عود به آن، محتاج به دليل است. چنان كه در محل خود بيان كردهايم. (3) و از بعضى ظاهر مىشود منع از اين قسمت در قسم اول - كه جماعتى آن را قسمت طولى ناميدهاند و ما قسمت عرضى ناميديم - و وجه منع اين است كه تميز حق يا به اين است كه حصهها [را] از يكديگر قطع كنند (مثل اين كه چيزى را دو نيم مىكنند). يا آن كه همان خطى كه در فوق سطح در ميان اصل سطح بكشند كه هر گاه هر يك خواهد سر درختى بر سر ديوار گذارد از براى سقف كردن، از آن خط تجاوز نكند. بنا بر اول ديوار ضعيف مىشود و تاب تحمل بار ندارد و منتفع نمىتواند شد. و بنابر ثانى باز لازم مىآيد كه حصه شريك متحمل ثقل حصه شريك ديگر باشد. پس لازم مىآيد تعدى و ظلم بر شريك. خصوصا هر گاه آن شريك درختى در مقابل آن نگذارد. و با وجود همه آنها مىگوئيم كه يكى از احكام قسمت قرعه است كه بعد از تعديل سهام قرعه مىكنند. و در اينجا قرعه متصور نيست. زيرا گاه است كه قرعه اسم اين شريك به طرف شريك [ديگر] در مىآيد و براى هيچ كدام نفعى ندارد، و مال از ماليت بيرون مىرود.
و دفع اين كلمات به همين مىشود كه گفتيم كه دفع ضرر است، و ملتزم نمىشويم كه قرعه از داخل مهيت قسمت باشد، يا از لوازم آن باشد. بلكه هر گاه تعديل سهام شود [و] تراضى واقع شود و تصرف كنند بدون قرعه، در قسمت واقعيه لازم مىدانيم (چنان كه از شهيد (ره) ظاهر مىشود (4)) پس در اينجا كه [قرعه] ممكن نيست، به