دلالتى بر لزوم او در اينجا ندارد. و آنچه در بعض فوائد خود تحقيق كردهام اين است كه هر گاه التزامى كه مكلف بكند واجب است وفاى به آن. والتزام مكلف يا به نذر و عهد و يمين است، يا آن كه شرط را در ضمن عقد لازمى بكند (1) به تقريبى كه در رساله (شرط ضمن العقد) بيان كردهام. و هر گاه غير اين صورتها باشد، داخل مطلق وعده، مىشود.
و مشهور علما وفاى به وعده را واجب نمىدانند. و وجه ديگر از براى لزوم آن نمىدانم.
و نمىتوان گفت كه (عموم حديث شامل وعده مجرد ووعدههائى كه در ضمن عقود جايزه واكثر ايقاعات باشد، همه هست لكن اينها خارج است به دليل). به جهت اين كه عدم وجوب وفاى به وعده دليلى به غير اصل ندارد. و اصل چگونه مقاومت مىكند با حديث صحيح، هر گاه منظور شمول آن [بر] مطلق وعده باشد (2) بلكه بعض احاديث صحيح دلالت دارد بر وجوب وفاى به وعده. و هم چنين وعدههاى خاصى كه در ضمن غير عقود لازمه يا ساير ايقاعات باشد دليلى نيست كه آن [ها] را از وعده بودن بيرون كند. و اين كه در ضمن عتق شرط را لازم دانستهاند آن به دليل خارج است كه اجماع و اخبار است: نه عموم اين حديث. والحاصل: اگر عموم حديث شامل است وعده مجرد و