هفتم: اين معامله كرباس كه در آخر شده مىتواند شد كه از باب بيع باشد كه آنچه در ذمه عمرو طلب دارد از كرباس، آن دين را بفروشد به او از قرار عددى به دو قروش. و مىتواند شد كه از باب قضاى دين باشد. يعنى بگويد كرباسها كه از تو طلب دارم، تأخير مىكنم به شرطى كه وفاى به آن دين را به اين عنوان بكنى كه در عوض هر كرباسى دو قروش بدهى. پس اگر از باب قضاى دين است و در آن حال مساومه، مديون زايد بر مستثنيات دين به قدر طلب او داشته و قبول اين معنى كرده
(٢٨)