64: سوال: هر گاه سه نفر سه خانه دارند كه متصلند به يكديگر، و لكن ديوار خانههاى طرفين به قدر معتد به از خانه وسط پيش آمدهاند به نحويى كه كوچه عريضى بن بست حادث گرديده كه طرفين كوچه ديوارهاى آن دو خانه طرفين است و منتهاى كوچه ديوار خانه وسطى. و در خانه وسطى در همين منتهاى كوچه است. و صاحب خانه وسطى خانه خود را فروخت به ديگرى. و اين مشترى ديوار كشيده است ما بين منتهاى ديوارهاى خانههاى طرفين و آن كوچه را محوطه كرده، و درى از براى آن قرار داده. والحال صاحبان خانههاى طرفين مىگويند كه حريم ديوار عمارت ما از تو در ميان محوطه گرفتهاى. و ما بايد تردد كنيم در آنجا از براى ازاله برف و باران از پاى ديوار خود و ما ديوار را خراب مىكنيم و به حال سابق بر مىگردانيم.
و اين مشترى ثانى كه ديوار را تازه كشيده مىگويد من خريدهام اين زمين را، و اگر مال شما بوتد چرا در وقت ديوار كشيدن مانع من نشديد والحال مدت بيست سال است كه من ديوار كشيدهام. و ايشان مىگويند كه ما در آن وقت حاضر نبوديم كه تو ديوار كشيدى، و بعد حضورهم خواستيم خراب كنيم مردم به ما گفتند كه اين به شما ضرر ندارد و خراب نكنيد، والحال مىبينيم ضرر دارد راضى نيستيم و خراب مىكنيم، آيا تسلط دارند بر خراب كردن يا نه؟ -؟.
جواب: از مجموع گفتار طرفين بيش از اين معلوم نمىشود كه اين زمين مباح الاصل بوده چون صاحب خانههاى طرفين ادعاى حريم مىكنند و مشترى هم حجتى بر مالكيت ندارد الا محض دعوى خريدن و اين كه آنها در وقت ديوار كشيدن مانع نشدهاند، و متمسك به (يد) تصرف نيست كه بر ديگران اثبات يد عدوان لازم باشد. و چون مفروض اين است كه نه خريدن ثابت است و نه مالكيت بايع، پس بايد بنا بر اين گذاشت كه اين زمين مباح الاصل است، چون اصل عدم ملكيت است. و در زمين مباح حق حريم ثابت است. پس هر يك از صاحب خانههاى طرفين حق حريم ديوار را دارند در آن زمين. و صاحب خانه وسطى [نيز] حق حريم خانه [دارد]. و حريم ديوار به قدر حاجت ديوار است در فرو ريختن خاك ديوار به سبب خراب شدن و گل ساختن از براى