حال زيد آب خود را از باغ عمرو كه استمرار داشت بيرون برده و از نهر و باغ خالد مىخواهد ببرد. آيا مىتواند زيد آب خود را از باغ عمرو بگرداند يا نه؟ -؟. ديگر آن كه هر گاه زيد اختيار داشته باشد كه از باغ و نهر خالد آب خود را به باغ خود ببرد، در ثانى آيا زيد مىتواند كه آب خود را از همان استمرار باغ عمرو به زمين خود بياورد كه زراعت كند، يا نه؟ -؟. و بعد از آن كه زيد آب خود را از نهر ديگر ببرد استمرار قديم موقوف مىشود يا نه؟ -؟. در اين صورت زيد حقى دارد كه از آن استمرار قديم كه از باغ عمرو داشت در هر پانزده روزى يك دفعه به زراعت خود ببرد يا نه؟ -؟. و عمرو را سخن اين است كه آب را كه زيد از جاى ديگر برد استمرار قديم موقوف شد و ديگر نمىگذارم كه آب را از زمين من به زراعتش ببرد. بيان فرمايند.
جواب: هر گاه عمرو مدعى اين باشد كه مرا حق انتفاعى از عبور آب تو در باغ من هست و من متصرف اين حقام، و نمىگذارم كه تو اين حق را ضايع كنى. و زيد مىگويد كه آب مال من است و از هرجا خواهم مىبرم. ويد تصرف انتفاع عمرو در عبور آن آب ثابت باشد. اظهر تقديم قول عمرو است با يمين، در صورتى كه بينه از براى زيد نباشد كه اين بر سبيل عاريه بوده است يا بر سبيل عدوان. و اما هر گاه عمرو علم به وجه استحقاق خود نداشته باشد مثل اين كه به اين نحو ميراث به او رسيده است باغ، كه اين آب در آنجا عبور مىكرده اما نمىداند كه به چه كيفيت بوده. در اينجا زيد هر گاه مدعى عاريه يا عدوان باشد و شاهدى نباشد، قول او مقدم است با يمين.
و اما اين كه در ثانى زيد خواهد آب خود را از باغ عمرو ببرد و عمرو مانع شود. در اينجا نيز مىگوئيم كه اگر زيد مدعى اين است كه مرا در باغ تو حق العبور آب من هست و من متصرف اين حق بودم و اين كه چند روزى كه از راه ديگر بردهام منشأ سقوط حق من نمىشود. و عمرو منكر استحقاق او باشد وبينه هم در ميان نباشد. اظهر تقديم قول زيد است با يمين. و هر گاه زيد مدعى استحقاق نباشد بلكه جاهل به وجه عبور باشد، و همين بر او واضح است كه اين آب در اينجا هميشه عبور مىكرد. و عمرو مدعى عاريه يا غصب باشد وبينه نباشد. قول عمرو مقدم است با يمين. و هر گاه هيچ يك عالم به